loading...
مادر آسمونی
لینک باکس
حدیث
آخرین ارسال های انجمن
سیّد پوریا بازدید : 23 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

  وقتى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از دنيا رفت، بلال مؤذن ديگر اذان نمى‏گفت. 
روزى فاطمه عليهاالسلام پيغام فرستاد: آرزو دارم يك مرتبه ديگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان كرد. 
الله‏اكبر، الله‏اكبر- فاطمه عليهاالسلام به ياد روزگار پدر افتاد، نتوانست از گريه خوددارى كند. هنگامى كه بلال گفت: «اشهد ان محمدا رسول‏الله» فاطمه عليهاالسلام از شنيدن نام پدر صيحه زد و بيهوش شد. به بلال خبر دادند ديگر اذان نگو كه فاطمه بيهوش شده است. بلال اذانش را قطع كرد. وقتى فاطمه عليهاالسلام به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام كن، عرض كرد: اجازه بده بقيه را نگويم زيرا براى شما مى‏ترسم.(1) 
از حضرت على عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود: حضرت رسول را در پيراهن مباركش غسل دادم و فاطمه گفت: 
آن پيراهن را به من نشان بده! همين كه بوى پيراهن به مشام او رسيد از هوش رفت: من كه اين حالت را از او مشاهده كردم پيراهن را از او پنهان نمودم. (2) 

  1 ـ بحار/ 43/ 157. 
2 ـ اهل‏بيت/ توفيق ابوعلم ص 166. 

سیّد پوریا بازدید : 19 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

يا رسول‏الله، پدر جان، دريغ و آه از فراق تو، اى پدر چه بسيار بزرگ است تاريكى و ظلمتى كه در مجالس پس از تو مشاهده مى‏گردد، و من دور مانده از جناب تو دريغ و افسوس مى‏خورم كه هرچه زودتر نزد تو آيم. 
پدر جان! در عزاى تو، اباالحسن اميرالمؤمنين سوگوار است. 
پدر دو فرزندت حسن و حسين، برادر و امام برگزيده و دوست بى‏مانند تو، هم او كه تو او را از كودكى بزرگ و تربيت كردى و سپس برادرت خواندى و از بزرگترين دوستان تو و محبوبترين اصحاب تو در پيشگاه تو بود، او كه در پذيرش اسلام از همه پيشى گرفته و هجرت كرد. 
اى پدر بزرگوار و اى بهترين انسانها. 
اكنون بيا و بنگر كه امام برگزيده‏ى تو را اسيرگونه به طرف بيعت تحميلى مى‏كشند و مى‏برند. 
پدر جان، غم سوگوارى تو ما را فراگرفته و درهم كوبيده است و گريه‏هاى مداوم، قصد جان ما را دارد و بد روزگارى دامنگيرمان شده است. 
آنگاه فرياد سختى برآورد و فرمود: 
فرياد با محمدا، فرياد اى دوست. 
فرياد اى پدر، فرياد اى اباالقاسم، فرياد اى احمد، 
فرياد از كمى ياران و ياوران، 
فرياد از ناله بسيار، 
فرياد از مشكلات فراوان. 
فرياد از مصيبت و اندوه زياد، 
فرياد از مصيبت جانكاه. 
پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صيحه‏اى زد و بيهوش بر زمين افتاد.(1) 
اى أنس آيا دلتان آمد كه خاك بر روى رسول خدا بريزيد؟ (2) 
اى پدر! دنيا به ديدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگوارى تو انوار او بريده و گلهاى او پژمرده است، و خشك و تر آن حكايت از شبهاى تاريك مى‏كند، 
اى پدر! همواره بر تو دريغ و افسوس مى‏خورم تا روز ملاقات. 
اى پدر، از آن لحظه كه جدايى پيش آمد، خواب از چشمم گريخت. 
اى پدر! كيست از اين پس كه بيوه‏گان و مسكينان را رعايت نمايد و امت را تا قيامت هدايت فرمايد. 
اى پدر! ما در حضرت تو عظيم و عزيز بوديم، و بعد از تو ذليل و زبون آمديم. 
كدام سرشك است كه در فراق تو روان نمى‏شود، 
و كدام حزن و اندوه است كه بعد از تو پيوسته نمى‏گردد، 
و كدام چشم است كه پس از تو سرمه‏ى خواب مى‏كشند؟ 
تو بودى بهار دين يزدان، و نور پيغمبران، 
چه افتاد كوهسارها را كه فرونمى‏ريزد، 
و چه پيش آمد درياها را كه فرونمى‏رود، 
چگونه است كه زلزله‏ها زمين را فرونمى‏گيرد، 
اى پدر! در بلا و رنجى عظيم و مصيبتى شگرف افتادم، و در زير بار گران و هولناك ماندم، 
اى پدر! فرشتگان بر تو بگريستند، و افلاك در ايستادند، و منبر تو بعد از تو وحشت‏انگيز و بدون استفاده گشت و محراب بى‏مناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشيده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت به زيارت تو و دعاى تو مشتاق آمد. (3) 
حضرت زهراء عليهاالسلام پس از دفن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بى‏تابانه از منزل بيرون آمد و در حالى كه از گريه و درد حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آنگاه كه جايگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فريادى برآورد و بيهوش نقش زمين شد. 
زنان مدينه كه وضع را چنان ديدند، به سوى او دويدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشيدند تا به هوش آمد. سپس در حالى كه بر قبر پدر خيره شده بود فرمود: 
پدر جان قوتم رفته و خويشنداريم را از دست داده‏ام و دشمنم سرزنش كننده‏ام شده و حزن و اندوه درونى مرا مى‏كشد. 
پدر جان! يكه و تنها باقى مانده و در كار خويش حيران و سرگردانم صدايم خفته، و پشتم شكسته، و زندگيم در هم ريخته، و روزگارم تيره، شده است. 
پدر جان! پس از تو براى وحشتم انيسى نمى‏يابم، و مانعى براى گريه‏ام و ياورى براى ضعفم پيدا نمى‏كنم آرى پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئيل و مكان ميكائيل از بين رفت پدر جان پس از تو روابط انسانى دگرگون شد و درها به روى من بسته گرديد. 
پدر عزيزم من بعد از تو از دنيا نفرت دارم و تا زمانى كه نفسم برآيد با تو گريه خواهم نمود. پدر جان شوق من نسبت به تو پايانى ندارد و حزن من بعد از تو انجامى. فرياد اى پدر! فرياد اى پروردگار جهانيان. (4) 
حضرت زهراء عليهاالسلام با ياد روزگاران شيرين محبتهاى رسول خدا خطاب به كودكان خود مى‏فرمود: كجاست پدر مهربان شما دو فرزندم كه شما را عزيز و گرامى مى‏داشت؟ و همواره شما را بر روى دوش خود مى‏گرفت؟ و نمى‏گذاشت بر روى زمين راه رويد. ديگر هرگز او را نمى‏بينم كه اين درب منزل را باز كند، و شما را بر دوش خود گيرد، همان رفتارى كه همواره انجام مى‏داد.(5) 

  1 ـ نهج‏الحياة ص 68 به نقل از: بيت‏الاحزان (ترجمه) ص 146
2 ـ نهج‏الحياة ص 66 به نقل از: احقاق‏الحق/ 15519
3 ـ نهج‏الحياة، ص 70، به نقل از: بحار/ 43/ 176. 
4 ـ نهج‏الحياة ص 72 به نقل از: بحار/ 43/ 176
5 ـ نهج‏الحياة ص 72 به نقل از: احقاق‏الحق/ 19/ 173

سیّد پوریا بازدید : 21 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 در روزهاى واپسين زندگانى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به منبر رفت و فرمود: 
هركس از من طلبى دارد درخواست نمايد. بلال در كوچه‏هاى مدينه فرياد زد كه: «مردم اينك اين محمد بن عبدالله است كه مى‏خواهد قبل از روز قيامت قصاص شود هركس حقى از او طلب دارد بخواهد» مردى بلند شد و گفت: اى رسول خدا شما در جنگ بدر كه صف سربازان را تنظيم مى‏كرديد با شلاق خودتان بر شكم لخت من زديد. فرمود بيا قصاص كن، مرد گفت: همان شلاق را بياوريد. 
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به بلال اشاره فرمود: از خانه فاطمه عليهاالسلام همان شلاق روزهاى جنگ را بياوريد، وقتى بلال درب منزل فاطمه عليهاالسلام را كوبيد و ماجرا را بيان كرد حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: 
اى بلال پدرم با شلاق روزهاى جنگ چه مى‏خواهد بكند؟ الان كه روز جنگ نيست؟ بلال آنچه را كه در مسجد گذشت خبر داد. فاطمه زهراء عليهاالسلام ناله‏اى زد و گفت: 
واى از اى غم، براى غم و اندوه تو اى پدر بزرگوارم. غير از تو چه كسى سرپرست فقرا و تهيدستان و در راه ماندگان است؟ اى دوست خدا و دوست همه‏ى دلها! اى بلال به فرزندانم حسن و حسين عليهماالسلام بگو نزد آن مرد بروند تا آن مرد، از آنان قصاص كند و نگذارند پيامبر را قصاص كند. (1) 

  1 ـ نهج‏الحياة ص 60 و 61 به نقل از: بحار/ 22/ 508 امالى صدوق ص 376. 

سیّد پوریا بازدید : 17 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 گاه دشمنان سنگدل، خاك، يا خاكستر بر سر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏پاشيدند، هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم خانه مى‏آمد، فاطمه عليهاالسلام خاك و خاكستر را از سر و صورت پدر پاك مى‏كرد. در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏فرمود: 
دخترم غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.(1) 
در يكى از روزها، ابوجهل مشتى از اراذل مكه را تحريك كرد كه به هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شكمبه‏ى گوسفندى را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامى كه اين كار انجام شد، ابوجهل و اطرافيان صدا به خنده بلند كردند و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را به باد مسخره گرفتند. 
بعضى از ياران، منظره را ديدند اما دشمن بيرحم چنان آماده بود كه توانائى بر دفاع نداشتند، ولى هنگاميكه اين خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه عليهاالسلام رسيد به سرعت به مسجدالحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و يارانش را نفرين كرد. (2) 

  1 ـ سيره‏ى ابن‏هشام/ 1/ 416، تاريخ طبرى/ 2/ 344. 
2 ـ صحيح بخارى/ ج 5/ ص 8. 

سیّد پوریا بازدید : 24 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

رمضان سال سوم هجرت مى‏رسد، ولادت فرزندش حسن عليه‏السلام خاطره‏ى شيرين پيروزيهاى جنگ بدر را كه در رمضان سال پيش رخ داد شيرين‏تر مى‏سازد. 
چندى نگذشت كه جنگ احد آغاز شد. 
حمزه عموى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سردار دلير مسلمانان و هفتاد و چهار تن نومسلمان ديگر به شهادت مى‏رسند. 
ضايعه چندان دلخراش است كه خدايبزرگ ضمن آياتى آنان را تسليت مى‏دهد. 
«ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس...».(1) 
«اگر جراحتى به شما رسيد به آنان هم مانند آن رسيد. روزگار چنين است آن را از دست اين بدست آن مى‏دهيم...». 
به زهراء خبر مى‏دهند پدرش در جنگ آسيب ديده است. سنگى به چهره‏ى او رسيده و چهره‏اش را خونين ساخته است. 
با دسته‏اى از زنان برمى‏خيزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمى‏دارند و به رزمگاه مى‏روند. 
زنان، مجروحان را آب مى‏دهند و زخم‏هاى آنها را مى‏بندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مى‏دهد. 
خون بند نمى‏آيد. پاره بوريايى را مى‏سوزاند و خاكستر آن را بر زخم مى‏نهد تا جريان خون قطع شود. 
پيغمبر در مصيبت حمزه گريان شد و زهراء هم گريست. 
فاطمه عليهاالسلام هر دو يا سه روز خود را به احد مى‏رساند و بر مزار شهيدان مى‏گريست و آنان را دعا مى‏كرد. (2) 
- به هنگام جنگ احد هنگامى كه فاطمه و صفيه به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيدند به آن حضرت نظر افكندند، حضرت به على عليه‏السلام فرمود عمه‏ام را از من دور نگه داريد ولى فاطمه را مانع نشويد. وقتى فاطمه عليهاالسلام به حضرت نزديك شد و چهره‏ى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون ديد، فرياد زد و شروع كرد به پاك كردن خونها و مى‏گفت: خشم خداوند بر كسى كه چهره‏ى رسول خدا را خونين كرده شدت يابد. (3) 
- فاطمه عليهاالسلام فريادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فرياد و ناله با ديگر زنان هاشمى و قريشى از خانه بيرون آمد. (4) 
- على عليه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد و فاطمه عليهاالسلام خونها را از چهره‏ى حضرت مى‏شست حصيرى را گرفته و سوزانده و خاكستر آن را بر روى زخمها مى‏پاشيد. 
در حاشيه‏ى بحارالانوار آمده است: على عليه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد، وقتى فاطمه عليهاالسلام ديد خونها را كه مى‏شويد بند نمى‏آيد، تكه حصيرى را گرفته و آتش زد و خاكستر آن را روى زخم پاشيد تا خون بند آمد. (5) 

  1 ـ آل‏عمران 143- 140
2 ـ زندگانى فاطمه زهراء دكتر شهيدى ص 79- 77 به نقل از: مغازى ص 290- 250- 249. 
3 ـ بحار/ 20/ 95
4 ـ بحار/ 20/ 117
5 ـ بحار/ 102/ 103 منقول از: فاطمه زهراء عليهاالسلام شادمانى دل پيابمر صلى اللَّه عليه و آله و سلم ص 177- 176. 

سیّد پوریا بازدید : 19 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام نه تنها براى افراد مستمند و بى‏چاره در خانه كمك و ايثار داشت، بلكه در داخل خانواده‏ى خود نيز ايثارگر بود و به هر يك از خانواده‏ى خود نيز ايثارگر بود و به هريك از خانواده‏ى خويش اعم از شوهر و فرزندان ايثار مى‏كرد. 
فاطمه عليهاالسلام خود نمى‏خورد و على عليه‏السلام را سير مى‏كرد، و خود گرسنه مى‏ماند و درد و رنج مى‏كشيد، ولى شوهرش را متوجه نمى‏ساخت، و حتى جاهاى مجروح و متورم بدنش را كه از هجوم و ضرب مهاجمين خونخوار و منافق به خانه‏اش صورت گرفته بود، از شوهرش پوشيده داشت و على آنها را هنگام غسل دادن پيكر پاك زهرا متوجه شد. 
فاطمه عليهاالسلام به فرزندان نيز ايثار داشت و شبانه روز براى آنان زحمت كشيد و دستاس نمود و با مهر و محبت بى‏نظير آنان را پرورش داد و راه و رسم پرورش فرزند را به پيروانش نشان داد. او در حالى كه مشغول كارهاى سخت و از جمله آرد كردن جو مى‏شد، از بچه‏هاى خود نيز غفلت نمى‏كرد و با آن حال به آنان مى‏رسيد و نوازش مى‏فرمود... 
آرى اخلاق اصيل و واقعى، هر انسانى را در رفتار خانوادگيش بايد جستجو كرد، نه اخلاق بيرون مرزى و خارج از خانواده، كه معمولاً در چنين مواقع، حقيقت‏يابى و حقيقت‏شناسى مشكل است، و اى بسا سر از تزوير حقه‏بازى درمى‏آورد. 
زهرا تجسم ايثار به خانواده و توده‏هاى جامعه بود و در اين ميان از ايثارگرى او به پدرش نبايد غفلت كرد. وى روزى از پدر بزرگوارش در منزل خود پذيرايى نمود و با پاره نانى آن حضرت را سير كرد، در حالى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله سه روز بود كه طعامى ميل نكرده بود و فاطمه عليهاالسلام دلش به حال پدر مى‏سوخت و از شدت عاطفه گريه مى‏كرد. (1) 
از حضرت على عليه‏السلام نقل شده است: 
ما مشغول كندن خندق بوديم- كه بدين وسيله از تهاجم دشمن جلوگيرى نماييم- ناگاه فاطمه عليهاالسلام به حضور پدر رسيد و پس از عرض ادب، پاره نانى را به آن حضرت تقديم داشته و گفت: پدر! اين نانها را براى حسنين پخته بودم، اينك اينها را براى تو آوردم. پيامبر خدا آن نان را گرفت و گفت: فاطمه جان! اين نخستين طعامى است، كه در طول سه روز، پدرت ميل مى‏كند. (2) 
در روزگار ديگر رسول خدا به شدت گرسنه بود و نمى‏توانست تحمل كند، بدين منظور سر به بيوتات همسرانش زد، ولى چاره‏اى نشد، سپس به خانه فاطمه آمد، با كمال تأسف آنجا نيز طعامى نبود، پيامبر الهى با تمام گرسنگى از خانه دختر برگشت، در اين ميان دو عدد نان و مقدارى گوشت از يكى از همسايه‏ها به دست زهرا رسيد، آن بانوى ايثارگر آنها را در ظرفى گذاشت و يكى از فرزندانش را به دنبال پدر فرستاد و چنين گفت: سوگند به خدا، رسول خدا را بر خود و فرزندانم مقدم مى‏دارم. (3) 
رسول خدا دوباره وارد خانه دختر شد و از رسيدن تحفه و طعام آگاه گشت، در اين بين فاطمه عليهاالسلام غذا را به حضور پدرش آورد، ولى دست غيبى را كه از لطف خدا سرچشمه گرفته بود، بالاى سرش ديد، زيرا ظرف غذا پر از طعام بود، همگى كنار هم نشسته، خوردند و سير شدند و سپس زنان و همسران رسول خدا و همسايه‏هاى فاطمه عليهاالسلام نيز از آن بهره‏مند گشتند. (4) 
از مجموع اين قضايا نتيجه مى‏گيريم كه فاطمه عليهاالسلام به پدر و ساير اعضاى خانواده‏اش نيز فوق‏العاده ايثارگرى كرده و پيوسته براى سلامتى آنان تلاش نموده است. 
حتى در تاريخ و كتب تفسير و حديث شيعه و سنى آمده است كه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مريض شدند، فاطمه همراه با شوهرش نذر كردند كه آن دو بزرگوار خوب شوند، آنان سه روز روزه بگيرند... 
پس از شفاى فرزندان فاطمه، آن حضرت شخصاً براى شمعون يهودى كار كرد و از اجرت آن مقدارى جو گرفت و سه روز روزه گرفت. هنگام افطار غذايش را- همچون ساير اعضاى خانواده‏اش- به تربيت به مسكين، يتيم و اسير كافر داد، و سوره‏ى دهر در حق آنان نازل شد. (5) 
و بدين طريق به جهان و جهانيان ثابت كرد كه وى تا چه حدى به بچه‏هايش ايثارگر است؟ و در حق ساير مردم نيز تا آنجا ايثار كرد كه سه روز گرسنگى را تحمل كرد، ولى اسير كافر را سير نمود. 

  1 ـ عوالم، ج 11، ص 131- بحار، ج 43، ص 40. 
2 ـ عوالم،ج 11، ص 135. 
3 ـ واللَّه لاؤثرن بها رسول‏اللَّه على نفسى و غيرى... 
4 ـ جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 136- بحار 43، ص 27- عوالم، ج 11، ص 164. 
5 ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 54، ش 383- بحار، ج 35، ص 237. 

سیّد پوریا بازدید : 23 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

هر روز فشار و آزار مشركان بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مسلمانان شدت مى‏يافت. از سوى ديگر عده‏اى از مردم شهر مدينه مسلمان شدند و در انتظار پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) بودند. مشركان نيز تصميم گرفتند در شبى معين دسته‏جمعى به خانه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) يورش برند و آن حضرت را به شهادت برسانند. على (عليه‏السلام) آن شب را در بستر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) خوابيد و رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) به غارى در كوه ثور رفت و پس از سه روز از آنجا به مدينه هجرت نمود. (1) 
على (عليه‏السلام) به دستور پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) امانتهاى مردم را به صاحبانش رد كرد و پس از سه روز فاطمه زهرا (عليهاالسلام) را به اتفاق مادر خود فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زبير، نيمه شب سوار شترها كرد (2) و راه مدينه را در پيش گرفت. اين هجرت خطراتى در پيش داشت زيرا دشمنان در پى آنان تاختند و در بين راه در منزل «ضجنان» به مهاجران رسيدند. على (ع) بانوان را در پناهگاهى پياده نمود آنگاه با شمشير آخته بر دشمن حمله كرد و آنان گريختند. 
«در اين هجرت زهرا (ع) به اتفاق دو بانوى مهاجر و سرپرستى على (ع) مسير طولانى مكه به مدينه را در زير آفتاب سوزان طى نمود و در روز پنجشنبه 15 ربيع‏الاول مطابق با هفتم مهر ماه به قُبا در نزديك مدينه رسيد و به خانه «سعد بن خيثمه» (3) وارد شد خانه سعد مجاور ركن غربى و در جلو مسجد قُبا قرار داشت. (4) 

  1 ـ سيره ابن‏هشام ج 2 ص 130/ 131- تاريخ طبرى ج 2 ص 104. 
2 ـ تاريخ يعقوبى ج 2 ص 41. 
3 ـ سعد بن خيثمه از نيكان صحابه پيامبر (ص) بود و در نبرد بدر به شهادت رسيد. 
4 ـ آثار المدينة المنوره نگاه كنيد به تصوير شماره 3. 

سیّد پوریا بازدید : 19 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 يكى از آداب و رسوم زمان پيشين اين بود كه يكديگر را به اسم صدا مى‏كردند، و اين نوع خطاب نسبت به بعضى‏ها خلاف ادب بود، مخصوصاً حضرت رسول اكرم صلوات‏اللَّه و سلامه عليه كه از مقام والا و احترام خاصى برخوردار بود نمى‏بايد مثل ساير افراد مخاطب قرار گيرد. 
لذا خداوند متعال در اين رابطه آيه‏اى نازل فرمود كه مسلمين موظف و مكلف شدند آن حضرت را رسول‏اللَّه خطاب كنند. 
در اين ميان حضرت فاطمه هم مى‏خواست به اين برنامه عمل كند، رسول اكرم (ص) از او خواست كه به پدر پدر بگويد، حديثى كه مى‏خوانيد در همين رابطه است: 
عن الصادق عليه‏السلام قالت فاطمة عليهاالسلام: لما نزلت: «لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا» 
(ر) هبت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم آن اقول له: يا ابة فكنت اقول: يا رسول‏اللَّه فاعرض عنى مرة او اثنتين او ثلاثا، ثم اقبل على فقال: يا فاطمة انهالم تنزل فيك و لا فى اهلك و لا فى نسلك، انت منى و انا منك. 
انما نزلت فى اهل الجفاء والغلظة من قريش اصحاب البذخ والكبر، قولى: يا ابة، فانها احيى للقلب و ارضى للرب. 
از امام صادق عليه‏السلام روايت شده كه حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏عليها فرمود: وقتى كه آيه‏ى (لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا) يعنى پيغمبر را مثل يكديگر صدا نزنيد نازل شد، منهم ترسيدم از اينكه به آن حضرت (اى پدر) بگويم. لذا آن حضرت را يا رسول‏اللَّه مى‏گفتم. 
حضرت فرمود: اى فاطمه اين آيه درباره‏ى تو و خانواده‏ات و نسلت نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم، بلكه درباره‏ى جفاكاران و درشت‏خويان از قريش و گردنكشان و اهل كبر و غرور نازل شد، شما: اى پدر بگو كه قلبم را زنده مى‏كند و خدا را خشنود مى‏نمايد. 

سیّد پوریا بازدید : 20 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 فاطمة (ع) تشبه رسول‏اللَّه (ص) فى قيامها و قعودها 
عن عائشة ام‏المؤمنين، قالت: ما رايت احدا اشبه سمتا و خديا برسول‏اللَّه فى قيامها و قعودها من فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم 
قالت: و كانت اذا دخلت على النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم قام اليها فقبلها و اجلسها فى مجلسه، و كان النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم اذا دخل عليها قامت من مجلسها فقبلته و اجلسته فى مجلسها. 
فلما مرض النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم، دخلت فاطمة فاكبت عليه فقبلته، ثم رفعت راسها فبكت ثم اكبت عليه، ثم رفعت راسها فضحكت فقلت: ان كنت لاظن ان هذه من اعقل نسائنا فاذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم، قلت لها: ارايت حين اكببت عليه فرفعت راسك فضحكت، ما حملك ذلك؟! 
قالت: انى اذا لبذرة اخبرنى انى اسرع اهله لحوقا به فذلك حين ضحكت. 
فاطمه (س) در قيام و قعودش شبيه پيامبر (ص) است... از عايشه نقل شده است كه گفت: كسى را شبيه‏تر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قيام و قعود نديدم. 
هنگامى كه فاطمه (س) بر پيامبر (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) پيش پاى او قيام مى‏كرد و او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند و متقابلا هنگامى كه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد، فاطمه (س) پيش پاى پدر قيام كرده او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند. 
چون پيامبر (ص) مريض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افكند و او را بوسيد، بعد سرش را بلند كرد، و گريه كرد، دوباره خودش را به روى پدر افكند، بعد سرش را بلند كرد، و خنديد. 
گفتم: گمان مى‏كردم كه او (فاطمه (س» داناترين زنان ما است، در حالى كه او هم زنى از زنهاست. 
چون پيامبر (ص) وفات يافت به او گفتم: 
هنگامى كه خودت را به روى رسول خدا (ص) افكندى، سپس سرت را بلند كردى و خنديدى چه شد؟ چرا خنديدى؟! 
فاطمه (ع) فرمود: 
من در آن هنگام مانند كسى بودم كه هستى‏اش را از دست داده است. پيامبر (ص) به من خبر داد نزديكترين كس كه به او ملحق شود من هستم، در اين هنگام خنديدم. 

سیّد پوریا بازدید : 18 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

جابر بن عبداللَّه انصارى از قول على بن ابيطالب عليه‏السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: 
- اى پدر در روز توقفگاه بزرگ (روز قيامت) شما را كجا ملاقات كنم؟ 
- فرمود: اى فاطمه، كنار در بهشت، در حالى كه پرچم «الحمدالله» با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت مى‏كنم. 
- عرض كرد: پدرم اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟ 
- فرمود: مرا بر حوض (كوثر) ملاقات كن، در حالى كه به امتم آب مى‏دهم. 
- پدرم، اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟ 
- مرا بر صراط ملاقات كن، در حالى كه ايستاده‏ام و مى‏گويم پروردگار امت مرا سالم بدار - اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟ 
- مرا نزد ميزان ملاقات كن، در حالى كه مى‏گويم: پروردگارا، امت مرا سلامت بدار. 
- اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟ 
- مرا بر كنار جهنم ملاقات كن، در حالى كه امتم را از شعله و زبانه‏هاى آتش منع مى‏كنم پس فاطمه عليهاالسلام خوشحال شد. (1) 

  1 ـ بحار/ 43/ 21. 

درباره ما
انتقام روی سیلی خورده ات را میگیرم ، مادر !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • حرمین
    روز شمار فاطمیه
    اوقات شرعی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 215
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 59
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 90
  • بازدید ماه : 137
  • بازدید سال : 592
  • بازدید کلی : 8,274
  • کدهای اختصاصی
    گوشی شما شیطانی یا الهی ؟!
    استخاره

    استخاره با قرآن کریم
    

    گالری ستون دین !
    تاریخ