loading...
مادر آسمونی
لینک باکس
حدیث
آخرین ارسال های انجمن
سیّد پوریا بازدید : 18 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 خداوند احترام و محبت اهل‏بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را واجب ساخته و مردم را به مراعات آن مكلف نموده است. و شكى نيست كه فرزندان فاطمه، فرزندان پيامبر و اهل‏بيت او محسوب مى‏گردند. (1) 
لذا پيامبر گرامى اسلام در مورد احترام اين عزيزان مى‏فرمايند: 
انا شافع يوم القيامة لاربعة اصناف: رجل نصر ذريتى و رجل بذل ماله لذريتى عند الضيق، و رجل احب ذريتى باللسان والقلب، و رجل سعى فى حوائج ذريتى.(2) 
من در پيشگاه خدا به چهار دسته شفاعت خواهم كرد: 
1- به كسانى كه فرزندانم را به هر نحوى كمك كنند. 
2- به اشخاصى كه در مقام نياز به كمك مالى آنان بشتابند. 
3- افرادى كه با دل و زبان فرزندانم را دوست بدارند. 
4- مردانى كه در رفع حاجت آنان تلاش نمايند. و در يك حديث ديگر كه شبيه اين روايت است، در بند اول آن مى‏فرمايند: «كسانى كه به فرزندان من بعد از من احترام كنند.» (المكرم لذريتى من بعدى...) (3) 
اين حديثها مى‏رساند كه احترام فرزندان فاطمه عليهاالسلام باعث خشنودى و رضايت خاطر رسول خدا گرديده و در نتيجه شفاعت آن حضرت را به دنبال خواهد داشت و بالعكس ظلم و ستم و هرگونه بى‏احترامى به آنان، موجب خشم خدا و پيامبر و سرانجام گرفتارى به قهر خدا خواهد گرديد. 
چنانچه در حديثى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پس از شمردن كيفر ستمگران زهرا آنگاه، در مورد ستم به فرزندان و شيعيان آن حضرت مى‏فرمايند: 
... ويل لمن يظلم ذريتها و شيعتها. (4) 
واى از كيفر شديد كسانى كه به فرزندان و شيعيان فاطمه عليهاالسلام ستم كنند.» 
و بالاخره در يك فرازى از سخنان آن حضرت در اين باره آمده است: 
ان فاطمة احصنت فرجها فحرمها اللَّه و ذريتها على النار. (5) 
فاطمه عليهاالسلام خود را از گناه و آلودگى مصون داشت و متقابلا خداوند نيز او و فرزندانش را بر آتش جهنم حرام ساخت. 
اين حديث ضمن اينكه اشعار دارد كه قوانين الهى و كيفر و پاداش اخروى بر مبناى عمل استوار است و فاطمه‏ى زهرا از طريق مصونيت و عصمت به كمالات عاليه رسيده است، در عين حال احترام خداوندى بر فرزندان فاطمه عليهاالسلام را نيز در بر دارد. 

  1 ـ در اين فصل نيز در اين باره بحث خواهيم كرد. 
2 ـ وسائل‏الشيعه، ج 11، ص 556، ح 2. 
3 ـ وسائل‏الشيعه، ج 11، ص 556، ح 6. 
4 ـ فرايد السمطين، ج 2، ص 67، ش 391. 
5 ـ كنزالعمال، ج 12، ص 108، ش 34220- فرايد، ج 2، ص 65، ش 389- عوالم، ج 11، ص 195. 

سیّد پوریا بازدید : 20 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 اگر چه اكثر فرزندان حضرت فاطمه عليهاالسلام طبق قانون وراثت، انسانهاى شريف و بزرگوار و خدمتگزارند و در ميدان علم و عمل به كمالات عالى نائل مى‏گردند و تاريخ پرافتخار شيعه نشان مى‏دهد كه اين عزيزان پرچم زعامت و رهبرى و مرجعيت را در اعصارى در اختيار داشته و دارند، ولى در برابر آنان ساداتى كه در اثر تأثر از محيط و دوستان و همنشينان نامناسب ره به بيراه رفته و نام و قداست فرزندى فاطمه عليهاالسلام را در اذهان عمومى مخدوش ساخته‏اند كم نيستند. 
در اينجا اين سؤال پيش مى‏آيد كه: آيا آن دسته سادات و فرزندان فاطمه كه مسير انحراف و فساد و بدمستى را بر مسير اجداد طاهرينشان بگمارند، در اين صورت آنان نيز كيفر و آتش جهنم نخواهند ديد؟! 
اگر جواب مثبت باشد و چنين تفكر غلط بر جامعه حاكم گردد كه اينگونه افراد منحرف با سادات پاك‏سرشت و پرهيزگار در پيشگاه خدا تفاوتى ندارند، عدل الهى و صراحت صدها آيه‏ى قرآنى و احاديث اهل‏بيت عليهم‏السلام را ناديده گرفته‏ايم، زيرا قرآن و سنّت و سيره، همگى حاكى از تقدّم پرهيزگاران و پاداش اهل عمل و كيفر و عذاب منحرفان است و سيد و غير سيد و عرب و عجم و... تفاوتى ندارند. 
قرآن مجيد هركسى را با عملش مى‏سنجد، (لنا اعمالنا و لكم اعمالكم) و هر شخصى را در گرو اعمالشان مى‏شناسد. (كل امرء بما كسب رهين. كل نفس بما كسبت رهينة). و به زن و مرد و صاحب هر نژادى پاداش يكسان عطا مى‏كند. (من عمل صالحا من ذكر او انثى...) و متخلفان را عادلانه به كيفر مى‏رساند و هيچ تبعيض و روابط موهوم در ميان نخواهد بود. (من يعمل سوءاً يجزبه و لايجد له من دون الله وليّا و لانصيرا) و فقط اصل اساسى در پيشگاه خدا بر مبناى تقوا استوار است. (ان اكرمكم عنداللَّه اتقيكم) و هيچ‏گونه قوم و خويشى با پيامبران بدون عمل صالح كارساز نخواهد بود و در اين رابطه، پسر پيامبر الواالعزم از صف بندگان الهى رانده مى‏شود و ارتباط او با پدرش منفصل مى‏گردد (يا نوح انه ليس من اهلك، انّه عمل غير صالح) و عموى پيامبر خدا مورد نفرين و لعنت پروردگار عالم قرار مى‏گيرد. (تبت يدا ابى‏لهب و تبّ...) آرى هرچه انسان به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و فاطمه عليهاالسلام و شخصيتهاى الهى نزديكتر باشد، به همان نسبت تكليف و مسئوليتش سنگين‏تر خواهد بود و بر همين اساس پروردگار عالم بر زنان پيامبر هشدار داده و مى‏فرمايد: اگر شما خلافى را مرتكب شويد، دو كيفر خواهيد ديد، يكى در سزاى اعمال، ديگرى به جهت اينكه دامن رسول خدا را لكه‏دار كرده‏ايد. (يا نساء النبى من يأت منكنّ بفاحشة مبيّنة يضاعف لها العذاب ضعفين...) 
يادآورى اين نكته ضرورى است، كه آيات قرآن مجيد در هر مورد نازل شود و شأن نزول آن هرچه باشد، در تكليف و دستورات آن، همگان يكسانند. بنابراين از اين آيات نتيجه مى‏گيريم كه سادات و فرزندان صالح حضرت فاطمه بسيار گرامى بوده، ولى آن دسته افرادى كه از نسبت و نسب خود سوءاستفاده كنند، مثل ساير مردم در پيشگاه خدا كيفر خواهند ديد. هشدار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به بنى‏هاشم در كوه صفا 
از امام صادق و امام باقر عليهماالسلام در دو حديث جداگانه آمده است: 
لما فتح رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله مكه قام على الصفا فقال: يا بنى‏هاشم! يا بنى عبدالمطلب! انى رسول‏اللَّه اليكم، و انى شفيق عليكم و ان لى عملى و لى رجل منكم عمله، لاتقولوا: ان محمداً منا و سندخل مدخله، فلا واللَّه ما اوليائى منكم و لامن غيركم الا الممتقون. الا فلا اعرفكم تأتونى يوم القيامة تحملون الدنيا على رقابكم و يأتى الناس، يحملون الآخرة، الا و انى قد اعذرت اليكم فيما بينى و بينكم، و ان لى عملى و لكم عملكم. 
رسول خدا پس از تسلط بر شهر مكه خويشاوندان خويش را از بنى‏هاشم و بنى‏عبدالمطلب در كوه صفا جمع كرد و خطاب به آنان فرمود: من پيامبر خدا هستم در ميان شما و به شما دلسوزم و از روى دلسوزى مى‏گويم كه عمل من براى خودم و عمل شما براى خودتان خواهد بود. چنين تصور (غلط) نكنيد كه بگوييد: محمد از ما است و ما هم با او خواهيم بود. سوگند به خدا من از شما جز پرهيزگاران را نمى‏گزينم، و چنانچه در فرداى قيامت شماها با گناه و ديگران با عمل صالح بيايند، اصلاً شماها را نخواهم شناخت. بدانيد كه من با اين سخنان اتمام حجت نموده و گفتنيها را گفتم. من در گرو اعمالم و شما نيز در گرو اعمالتان خواهيد بود. 
چنانچه توجه مى‏فرماييد اين حديث، تمام خيالهاى خام برخى تصورات غلط را مردود مى‏شناسد و سادات و بنى‏هاشم و بنى‏عبدالمطلب را در صورتى كه عمل صالح نداشته باشند، نفى مى‏كند و ارتباط و پيوند قرابتى را منفصل مى‏داند. 
در اين رابطه حضرت امام سجاد عليه‏السلام مى‏فرمايند: راى نيكوكاران بنى‏هاشم دو پاداش و گناهكارانشان نيز دو كيفر و عذاب خواهند نمود. (لمحسننا كفلان من الاجر و لمسيئنا ضعفان من العذاب) 
و در دو حديث جداگانه از امام صادق و امام رضا عليهاالسلام سؤال نمودند: اينكه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرموده‏اند: «آتش بر فرزندان فاطمه عليهاالسلام حرام است» چگونه است؟حضرات در جواب فرمودند: مراد از اين حديث فرزندان بلاواسطه فاطمه‏اند و آنان حسن و حسن و زينب و ام‏كلثوم عليهم‏السلام مى‏باشند. (نعم عنى بذلك الحسن والحسين و زينب و ام‏كلثوم. المعتقون من النّار هم ولد بطنها...) غير از فرزندان بلاواسطه فاطمه، كه آن هم فرزندان بى‏نظير و پرهيزگارترين افرادند، بقيه سادات با ديگران تفاوتى ندارند و هركس به سزاى اعمالش خواهد رسيد. 
تفكّرات موهوم زيدالنّار 
در زمان ولايتعهدى حضرت امام رضا عليه‏السلام، برادرش زيد در مدينه بر ضدّ خليفه‏ى عباسى (مأمون) قيام كرده و عده‏اى را كشته و خانه‏هايى را به آتش كشيده و جمعى را به اسارت گرفت و به زيدالنّار موسوم شد. مأمون سپاهى را به آن شهر اعزام نموده و سرانجام زيد را شكست داده و دستگير نمودند. 
محاكمه زيد به امام رضا واگذار شد، حضرت او را شديداً توبيخ كرده و فرمود: اى زيد! حديث معروف پيامبر خدا كه «فرزندان فاطمه عليهاالسلام در آتش نمى‏سوزند» تو را فريب ندهد، اين حديث مخصوص حسن و حسين عليهم‏السلام و فرزندان بلاواسطه فاطمه عليهاالسلام است اگر بنا باشد كه موسى بن جعفر عليه‏السلام با عمل صالح به بهشت رود و تو با گناه، نتيجه‏اش اين است كه فضيلت تو از پدر معصومت بيشتر باشد. اين را بدان كه تو آن وقت از ما اهل‏بيت هستى كه مطيع خدا باشى و چنانچه چنين نباشى از ما نيستى. 
چنانچه در اين حديث آمده است، زيد به نسبت خود افتخار مى‏كرد (يقول نحن نحن و يفتخر عليهم) و چنين تصور مى‏نمود كه او با داشتن خلاف باز هم اهل بهشت است، و امام رضا اين توهم غلط را محكوم نموده و صريحاً فرمود: با اين ويژگى اهل بهشت نيستى، حتّى پيوند ارتباطى زيد را به اطاعت خدا و عمل صالح مشروط كرد. بنابراين آن گروه افرادى كه خود را به فاطمه عليهاالسلام نسبت مى‏دهند و در عمل، خلاف آن حركت مى‏كنند، بدون ترديد مثل ساير مردم كيفر و عذاب متناسب خواهند ديد. 

سیّد پوریا بازدید : 18 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 پس از گذشت مدتى از ولادت حضرت مجتبى عليه‏السلام علائم و نشانه‏ها، نشانگر اين بود كه دومين فرزند گرانمايه‏ى «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه كه پيامبر پيش از آن مژده‏ى آمدنش را داده بود، ديده به جهان گشود. 
در مورد ولادت حسين عليه‏السلام از امام صادق آورده‏اند كه: روزى همسايگان بانوى باايمان «ام‏ايمن» نزد پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شب گذشته «ام‏ايمن» تا سپيده‏دم بيدار بود و مى‏گريست و همه‏ى ما را نيز ناراحت ساخته است. 
پيامبر كسى را به خانه‏ى او گسيل داشت و او به محضر پيامبر شرفياب شد. آن حضرت به او فرمود: «ام‏ايمن»! خداى چشمانت را نگرياند! همسايگانت به من گزارش كرده‏اند كه تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گريان بوده‏اى، چرا؟ 
پاسخ داد: اى پيامبر خدا! خوابى سخت و سهمگين ديدم و بخاطر آن تا سپيده‏دم گريه كردم. پيامبر فرمود: خوابت را برايم بازنمى‏گويى؟ بگو كه خدا و پيامبرش به پيام آن داناترند. «ام‏ايمن» گفت: اى پيامبر خدا! بيان آن برايم گران است. 
پيامبر فرمود: آنگونه كه تو فكر مى‏كنى نيست، روياى خويش را بازگو. 
آن بانوى باايمان گفت: «ديشب در عالم رويا ديدم كه برخى از اعضاء پيكر مقدس شما در خانه‏ى من افتاده است...» 
پيامبر فرمود: خواب خوشى رفته‏اى و خواب نيكويى ديده‏اى. پيام خواب تو اين است كه دخت گرانمايه‏ام «فاطمه»، «حسين» را به دنيا خواهد آورد و تو هستى كه او را پرستارى و نگهدارى خواهى كرد و «حسين» همان پاره‏اى از وجود من است كه در خانه‏ى شما قرار مى‏گيرد. 
آفرين خدا بر اين كودك نورسيده 
اين جريان گذشت و پس از مدتى حسين عليه‏السلام از افق‏سراى امامت و رسالت طلوع كرد. «ام‏ايمن» او را در آغوش گرفت و نزد نياى گرانقدرش پيامبر آورد. آن حضرت حسين عليه‏السلام را از او گرفت و فرمود: 
«آفرين خدا بر اين كودك نورسيده و بر او كه او را در آغوش فشرده و بسوى من آورده است.» 
آنگاه فرمود: ام‏ايمن اين پيام آن رؤياى توست. 
علاوه بر خواب «ام‏ايمن» همسر «عباس»، عموى پيامبر نيز خوابى نظير اين خواب ديده بود و پيامبر گرامى نيز پيشگويى فرموده بود. 
لحظات ولادت حسين عليه‏السلام گروهى از بانوان مسلمان، از جمله صفيه، دختر عبدالمطلب و عمه‏ى پيامبر و نيز «اسماء بنت عميس» و «ام‏سلمه»... حضور داشتند. پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجود حسين عليه‏السلام پيامبر فرمود: عمه! فرزندم را بياور! 
صفيه عرض كرد: اى پيامبر خدا! تازه به دنيا آمده است و هنوز آماده نشده است... 
پيامبر فرمود: خداوند او را پاك و پاكيزه ساخته است، بياور... 
آنگاه فرشته‏ى وحى فرود آمد و به آن حضرت پيام خداى را تقديم داشت و خواست كه نام پسر دوم «هارون» را- كه به زبان عبرى «شبير» و به زبان عرب «حسين» گفته مى‏شد براى نوزاد مبارك برگزيند. 
و از پى آن انبوهى از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشيد وجود حسين عليه‏السلام را به نياى گرانقدرش تبريك گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نيز به پيامبر خدا تسليت عرض كردند. 
پيامبر گرامى فرزند دلبند خويش را گرفت، زبان مبارك را در كام او نهاد و او زبان وحى و رسالت را مكيد، به گونه‏اى گوشت بدنش از آن رويش كرد و استخوانهايش استوارى و استحكام يافت. و آورده‏اند كه حسين عليه‏السلام نه از مادر شير نوشيد و نه از هيچكس ديگر. علامه «بحرالعلوم» در اين مورد اينگونه سروده است: 
لله مرتضع لم يرتضع ابدا 
من ثدى انثى و من «طه» مراضعة 
يعطيه ابهامه آنا فاونة... 
خداى را! خداى را! كودك شيرخوارى كه هرگز از پستان بانويى شير ننوشيد و شيردهنده‏ى او به خواست خدا پيامبر خدا بود. 
او گاهى انگشت شست و زمانى، زبان خويش را در كام آن كودك پرشكوه مى‏نهاد و از اين راه بود كه سازمان وجود او به اوج كمال رسيد. 
درست هفتمين روز طلوع دومين اختر تابناك از افق سراى «فاطمه» بود كه پيامبر دستور داد، سر كودك را تراشيدند و به وزن موهاى سرش نقره در راه خدا انفاق گرديد و براى سلامتى او و سپاس به بارگاه خدا، قربانى شد.(1) 

  1 ـ بحارالانوار، ج 43

سیّد پوریا بازدید : 18 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 ولادت غم‏انگيز محسن عليه‏السلام همانا روز شهادتش نيز بود، و كيفيت شهادتش قبلاً پيشگويى شده بود. 
اين دليل بر بزرگى مصيبتى است كه با قتل محسن عليه‏السلام بر اسلام وارد شد و نشانه‏ى شدت غصه‏اى است كه مادر دلسوخته‏اش حضرت زهرا عليهاالسلام با از دست دادن اين پسر كشيد. 

نامش را محسن عليه‏السلام گذاشت 
محسن عليه‏السلام عزيز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود و آن حضرت قبلاً نام او را تعيين كرده بود. اگر اين آخرين گل زهرا عليهاالسلام به دنيا مى‏آمد همه به عنوان يادگار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از او ياد مى‏كردند و گراميش مى‏داشتند. 
ولى خوب شد به دنيا نيامد، چه آنكه هنوز متولد نشده اينچنين او و مادرش را گرامى داشتند!!! 
قال أميرالمؤمنين عليه‏السلام: إنّ أسقاطكم إذا لقوكم يوم القيامة و لم تسموهم، يقول السقط لأبيه: «ألا سميتني و قد سمّى رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله محسناً قبل أن يولد». (1) اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: اگر فرزندان سقط شده‏ى شما روز قيامت شما را ببينند در حالى كه نامى براى آنان نگذاشته‏ايد، سقط به پدرش مى‏گويد: چرا براى من نامى تعيين نكردى در حالى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله محسن عليه‏السلام را قبل از اينكه به دنيا بيايد نامگذارى كرده بود. 
قالت أسماء: فما دخلنا البيت إلّا و قد أسقطت جنيناً سماه رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله محسناً. (2) 
اسماء مى‏گويد: وارد خانه‏ى حضرت زهرا عليهاالسلام شديم وقتى كه حضرت جنين خود را سقط كرده بود؛ همان كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را محسن ناميده بود. 
فاطمه‏ى من... سقط جنين؟! 
چه سوزناك است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از شهادت يادگار خود خبر دهد و بفرمايد: اين شهادت در اثر ضربتى است كه بر دخترم فاطمه عليهاالسلام وارد مى‏شود! 
قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: و تضرب و هي حامل،... و تطرح ما في بطنها من الضرب و تموت من ذلك الضرب. (3) 
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: حضرت زهرا عليهاالسلام زده مى‏شود در حالى كه باردار است. در اثر اين ضربت فرزندى كه همراه دارد سقط مى‏شود، و خود او در اثر همان ضربت از دنيا مى‏رود. 

مقتل حضرت محسن عليه‏السلام 
گل زهرا عليهاالسلام اول شهيد شد و سپس سقط گرديد! اما چگونه؟ اين سؤالى است كه بايد جزئيات ماجرا آن را روشن كند. 
مادرى كه فرزند همراه دارد مواظبت زيادى مى‏خواهد. رعب و وحشتى كه مهاجمين سقيفه پشت در خانه به راه انداخته بودند، و فريادهاى بلند و بى‏ادبانه‏اى كه سر داده بودند و قصد ورود اجبارى به خانه را داشتند، مى‏توانست به تنهايى باعث سقط محسن شود. 
فرياد «آتش مى‏زنيم»، و صداى بر زمين انداختن هيزم، و چيدن آنها با خار مغيلان كنار ديوار و در خانه و آتش زدن آنها، و دود و شعله‏هايى كه از زير در و بالاى ديوار خانه ديده مى‏شد، هر خانم باردارى را نگران مى‏كرد و به وحشت مى‏انداخت. 
اكنون بانويى پشت در آمده كه از يك سو رحلت پدر مهربانى چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بار عظيمى از غم بر قلب او نشانده، و از سوى ديگر جفاى مردم در حق شوهر مظلومش دل او را سخت آزرده است. 
او احساس مى‏كند مهاجمين قصد ورود به خانه را دارند و در وضعيت فوق‏العاده خطرناكى قرار گرفته است. لذا با تمام وجود در را گرفته تا باز نشود. 
آتش به چوب در گرفته و شعله‏ها به صورت او اصابت مى‏كند. در صاف نيست! چوبهاى ناهموار دارد، ميخ دارد، داغ شده است! بانويى كه محسن عليه‏السلام همراه اوست چگونه بايد مواظب فرزندش باشد؟! 
در را با لگد مى‏شكنند و صداى وحشتناكى ايجاد مى‏شود، و در به روى بانو مى‏افتد. درياى عصمت و حيا با مهاجمين بى‏حيا روبه‏رو مى‏شود. بر دستش تازيانه مى‏زنند تا در را رها كند. 
در با ميخش و با ناهمواريش سينه را مى‏شكافد و خون جارى مى‏كند. استخوان پهلو از درون مى‏شكند و خون جارى مى‏شود! لابد اينها براى كشتن فرزندى كه كنار اين پهلو و سينه به تلاطم افتاده كم است؟! 
حمله‏كنندگان سقيفه يك نفر نيستند. دستور خود را هم از پيش گرفته‏اند. آن سيلى كه گوشواره را مى‏شكند، تازيانه‏اى كه بازو را سياه مى‏كند، و بر سر و كتف بانو مى‏خورد و بى‏محابا از هر سو فرود مى‏آيد و خون جارى مى‏كند، پايى- كه شكسته باد- بر بانوى باردار ضربه مى‏زند. آيا با همه‏ى اينها هنوز محسن عليه‏السلام زنده است؟ بايد بپرسيم هنوز مادر زنده است؟!! 
با اين همه وحشت و ضربت و جراحت... مادر چه گفت؟ چه كرد؟ فضه چه كمكى توانست نمايد؟ اميرالمؤمنين عليه‏السلام چه كرد؟ بچه‏ها چه حالى داشتند؟ محسن عليه‏السلام كجا رفت؟ تاريخ، اين داستان جگرسوز را با تمام تلخى‏هايش حفظ كرده تا معلوم شود فاطمه و محسنش عليهماالسلام باهم و از يك سبب به شهادت رسيدند!! چه ضرباتى و چه حملاتى كه مرد را از پا درمى‏آورد، چه رسد به بانويى كه كنار قلبش يادگار زيبايى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در آغوش گرفته است. 

  1 ـ بحارالانوار: ج 43 ص 195. 
2 ـ الكوكب الدرى: ج 1 ص 194. 
3 ـ بحارالانوار: ج 28 ص 62. 

سیّد پوریا بازدید : 23 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

سالار بانوان دوازدهمين بهار زندگى را پشت سر نهاده بود كه نور وجود نخستين فرزند گرانمايه‏اش، «حسن» عليه‏السلام را در وجود خويش احساس كرد، چرا كه بخشى از نور امام و موهبت امامت از امير مؤمنان به سازمان وجود او انتقال يافت و چهره‏ى نورافشان او با تجلى يافتن نور وجود حسن عليه‏السلام در وجودش بصورت روشنى نورافشان‏تر و درخشنده‏تر گرديد و نام گرانمايه‏ى «زهرا» مصداق درخشنده‏ترى پيدا كرد. 
طلوع وجود فرزند دلبندش، نزديك شد و در همان روزها براى پيامبر گرامى، سفرى پيش آمد. آن حضرت براى خدانگهدار به خانه‏ى دخترش فاطمه آمد و ضمن سخنانى، به سفارشهاى لازم در مورد مولود مباركى پرداخت كه به زودى جهان را به نور وجودش نورباران خواهد ساخت. 
و از جمله توصيه فرمود كه: او را پس از ولادت در پوشش زرد رنگ قرار ندهند. 
پس از رفتن پيامبر، نخستين فرزند خانه‏ى نور در روز پانزدهم رمضان به سال سوم هجرى ديده به جهان گشود. روز ولادت آن مولود مبارك، روز پرشكوهى بود. «اسماء بنت عميس» در لحظات طلوع خورشيد جهان‏افروز وجود حضرت مجتبى عليه‏السلام از افق امامت، در آنجا حضور داشت و به همراه او بانوان ديگرى نيز بودند. آنان مولود مبارك را بى‏آنكه از توصيه‏ى پيامبر گرامى آگاه باشند، در پارچه‏ى زيبا و تميزى كه زرد رنگ بود قرار دادند. پيامبر گرامى از سفر بازگشت و به ديدار دخت سرفراز خويش شتافت. آنگاه به بانوان حاضر فرمود: فرزندم را بياوريد. و پرسيد كه نامش را چه برگزيده‏ايد؟ 
فاطمه عليهاالسلام پيش از آن به شوى گرانمايه‏اش پيشنهاد كرده بود كه نامى پرشكوه و باعظمت در نظر گيرد اما آن حضرت ضمن احترام به دخت پيامبر فرموده بود كه در اين مورد بر پيشواى بزرگ توحيد پيشى نخواهد گرفت. از اين رو هنوز نام و نشان انتخاب نشده بود. 

پيام شادباش... 
نوزاد نور را به نياى گرانقدرش تقديم داشتند و آن حضرت پس از آنكه او را در آغوش گرفت، فرمود: مگر فراموش كرديد كه از شما خواستم او را پس از ولادت در پوشش زرد قرار ندهيد؟ 
آن پوشش را از مولود مبارك برگرفت و پوشش سپيدى بر او افكند و رو به امير مؤمنان نمود و پرسيد: نامش را چه برگزيده‏ايد؟ 
امير مؤمنان گفت: ما هرگز در گزينش نام فرزندمان بر شما پيشى نمى‏گيريم. 
پيامبر گرامى نيز فرمود: من هم بر پروردگار بزرگ خويش پيشى نمى‏گيرم. 
درست در اين لحظات بود كه آفريدگار هستى به فرشته‏ى وحى پيام داد كه: 
«براى بنده‏ى محبوب و پيامبر برگزيده‏ام، فرزندى ولادت يافته است. از اين رو در بيت رفيع رسالت و امامت فرود آى و ضمن تقديم سلام و درود و صميمانه‏ترين تبريك‏ها و تهنيت‏ها، به او بگو كه؛ على براى شما بسان هارون براى موسى است. از اين رو نام فرزند هارون را بر فرزند «على» برگزين.» 
فرشته‏ى وحى به دستور خدا فرود آمد و مراتب تبريك و تهنيت پروردگار هستى را به پيامبر رسانيد و گفت: «اى پيامبر خدا! پروردگارت دستور داده است كه اين مولود مبارك را به نام فرزند «هارون» نامگذارى كنيد.» 
پيامبر پرسيد: نام او چه بود؟ 
فرشته‏ى وحى گفت: او «شبير» نام داشت. 
پيامبر فرمود: من به واژه‏ى عربى سخن مى‏گويم... (1) 
فرشته‏ى وحى گفت: نام او را «حسن» انتخاب بفرماييد. 
بدينسان پيامبر مهر، نام آن پاره‏ى ماه را «حسن» نهاد. در گوش راست او اذان گفت و گوش چپ او را با نام و ياد خدا قرين ساخت و اقامه خواند. 
هفتمين روز ولادت نور بود كه پامبر گرامى دو رأس قوچ كبودرنگ به عنوان «عقيقه» فرزند گرانقدرش «حسن»، قربانى كرد و يك ران يكى از آنها را همراه يك دينار به بانوى قابله داد. 
سر مبارك نوزاد را تراشيد و هم وزن آن نقره به عنوان صدقه به فقرا و بينوايان داد. آنگاه سر نورانى نوزاد را به ماده‏ى خوشبو و عطرآگينى كه از زعفران و چيزهايى مشابه تركيب شده بود معطر ساخت و در آن فرصت، يكى از آداب و رسوم جاهليت را به باد انتقاد گرفت و نكوهش كرد و فرمود: 
«مردم عصر جاهليت سر نوزاد را با خون رنگين مى‏نمودند كه كار بسيار ناپسندى است.» و سرانجام نوزاد مبارك را بوسه‏باران ساخت و او را مورد مهر وصف‏ناپذير خويش قرار داد... 

  1 ـ بحارالانوار، ج 44

درباره ما
انتقام روی سیلی خورده ات را میگیرم ، مادر !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • حرمین
    روز شمار فاطمیه
    اوقات شرعی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 215
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 67
  • بازدید ماه : 114
  • بازدید سال : 569
  • بازدید کلی : 8,251
  • کدهای اختصاصی
    گوشی شما شیطانی یا الهی ؟!
    استخاره

    استخاره با قرآن کریم
    

    گالری ستون دین !
    تاریخ