پيامبر گرامى رو به امير مؤمنان كرد و فرمود: آيا چيزى از امكانات مالى و اقتصادى براى ازدواج در اختيار دارد؟
آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدايت باد! به خداى سوگند شرايط اقتصادى من بر شما پوشيده نيست. همهى ثروت من در حال حاضر يك شمشير ستم سوز است و يك زره براى جهاد و يك شتر آبكش براى كسب و كار.
آرى! اين دارايى على عليهالسلام است و اين تمامى امكانات مالى و اقتصادى اوست كه مىخواهد با دخت يگانهى پيامبر پيمان زندگى ببندد.
پيامبر گرامى در برابر صداقت و جوانمردى وصفناپذير امير مؤمنان در اوج كرامت و بزرگوارى فرمود: على جان! اما در مورد شمشيرت نظرم اين است كه شما به او نيازمندى تا بوسيلهى آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنيت انسانها به جهاد برخيزى و دشمنان تجاوز كار خدا را سر جايشان بنشانى. در مورد شترت نيز نظرم اين است كه آن هم وسيلهى كار و درآمد توست. بوسيلهى آن، هم نخلستانت را آب مىدهى و براى خانوادهات هزينهى زندگى فراهم مىآورى و هم زاد و توشهى سفرت را جابجا مىنمايى. پس از تعيين زرهى حضرت على عليهالسلام به عنوان مهريه حضرت زهرا (س) حضرت رسول اكرم فرمودند: اما من دخت فرزانهام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر اين پيمان براى زندگى مشترك و به نشان صفا و صداقت، اينك زرهات را بفروش و پول آن را بياور تا ترتيب اين كار را بدهم.
امير مؤمنان به دستور پيامبر به بازار شتافت و زره مورد اشاره را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پيشواى بزرگ توحيد و آزادگى تقديم داشت. و مقرر گرديد كه اين پول، «مهر» برترين و والاترين بانوى جهان هستى، سالار زنان گيتى و دخت فرزانهى سالار پيامآوران خدا، محسوب مىگردد.
پيامبر گرامى بدينسان و با اين مقدمات، دخت نمونهى خويش را به ازدواج امير مؤمنان درآورد و با همين سادگى و سهولت و بزرگمنشى اين پيوند پرشكوه انجام پذيرفت تا زنجيرهاى گران اوهام و خرافات و تقليدهاى احمقانهاى كه بر دست و پاى مردم پيچيده شده بود، همه را در هم نوردد و مردم كه در مقام و منزلت علمى و عقيدتى و معنوى هرگز با اين خاندان شكوهبار قابل مقايسه نيستند، از شيوهى انسانى و آزادمنشانهى آنان پيروى كنند. پيامبر دخت گرانمايهاش را كه سالار زنان گيتى بود با مهريهاى اندك به عقد شهسوار اسلام درآورد تا دختران آزاده و روشنفكر و انديشمند مسلمان، خويشتن را از اين قيد و بندها و آداب و رسوم غلط و مهريههاى سنگين و تشريفات كمرشكن رها سازند و از ازدواج سهل و آسان و بر اساس صفا و عشق پاك و وفا سر بازنزنند.
لطفا جهت مشاهده برنامه زنده شبكه سلام، بر اساس نرخ انتقال داده يكي از گزينه هاي زير را انتخاب نماييد:
مشاهده صوتي تصويري سرعت انتقال 300 kbps با استفاده از vc1
|
|
مشاهده صوتي تصويري سرعت انتقال 50 kbps با استفاده از wm9 |
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نقل ابوعبيد | 0 | 40 | pourya-73 |
نقل ابن عبدربه | 0 | 28 | pourya-73 |
نقل ابن أبىدارم | 0 | 40 | pourya-73 |
نقل مسعودى | 0 | 42 | pourya-73 |
نقل مبرد | 0 | 47 | pourya-73 |
نقل نظام | 0 | 38 | pourya-73 |
نقل طبرانى | 0 | 44 | pourya-73 |
نقل عبدالفتاح عبدالمقصود | 0 | 30 | pourya-73 |
نقل طبرى | 0 | 36 | pourya-73 |
نقل ابنقتيبه | 0 | 31 | pourya-73 |
نقل بلاذرى | 0 | 42 | pourya-73 |
نقل ابن ابىشيبه | 0 | 33 | pourya-73 |
نقل ابنخيزرانه | 0 | 35 | pourya-73 |
نقل محقق كركى | 0 | 41 | pourya-73 |
نقل فيض كاشانى | 0 | 25 | pourya-73 |
نقل عبدالجيل قزوينى رازى | 0 | 29 | pourya-73 |
نقل شيخ مفيد | 0 | 33 | pourya-73 |
نقل سليم بن قيس هلالى | 0 | 22 | pourya-73 |
نقل از زبان حضرت زهرا | 0 | 42 | pourya-73 |
نقل مفضل از امام صادق | 0 | 45 | pourya-73 |
|
|
|
|
|
|
اين ازدواج مبارك در روز اول ماه ذىحجة الحرام سال دوم هجرت در مدينهى طيبه واقع شد. هنگام ازدواج مادرم زهرا عليهاالسلام نه يا ده ساله بود.
اينك بحث ما در سن مبارك زهراى اطهر عليهاالسلام در سال ازدواج است. لذا اقوال مؤيد سن حضرت در سال ازدواج بر نه سالگى و حداكثر ده سالگى را از منابع شيعه و عامه با نشانى دقيق ذكر مىكنيم:
1. روضهى كافى: ص 340، سعيد بن مسيب مىگويد: به على بن الحسين عليهالسلام عرض كردم: در چه زمان رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به على عليهالسلام تزويج كرد؟ فرمود: يك سال بعد از هجرت در مدينه، و آن روز فاطمه عليهاالسلام نه ساله بود.
2. حديقة الشيعة، محقق اردبيلى: ص 174، مىگويد: اصح اقوال آنست كه فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مكه بود، و در سال دوم هجرت تزويج واقع شد.
3. بحارالانوار: ج 19 ص 116 از روضه كافى.
4. بحارالانوار: ج 43 ص 6 از مناقب نقل كرده كه جابر مىگويد: وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه آمد دو سال بعد در اول ذىحجة الحرام فاطمه عليهاالسلام را به على عليهالسلام تزويج كرد، و روز ششم ذىحجة نيز روايت شده، در روز سهشنبه ششم ذىحجة بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه عليهاالسلام بود.
5. مناقب ابن شهرآشوب كه بحار از آن نقل كرده همانگونه كه گذشت.
6. حليةالابرار، بحرانى: ج 1 ص 96 حديث كافى را نقل كرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذكر كرده است.
7. نزل الابرار، بدخشانى 1126 ه: در ص 132 مىگويد: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را در سال دوم هجرت در ماه رجب يا رمضان به على عليهالسلام تزويج كرد و در آن روز فاطمه عليهاالسلام نه سال داشت.
8. الدمعة الساكبة، بهبهانى 1285 ه: ج 1 ص 235 از كافى نقل كرده: فاطمه عليهاالسلام هشت سال با پدرش در مكه بود. بعد به مدينه هجرت كرد، و يك سال پس از ورود به مدينه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را به على عليهالسلام تزويج كرد، و هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت او هيجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.
9. الدمعة الساكبة در همان صفحه از كشفالغمه نقل كرده كه فاطمه عليهاالسلام هشت سال با پدرش در مكه بود و بعد به مدينه مهاجرت كرد، و ده سال با پدرش در مدينه بود و عمرش در وفات پدر هيجده سال بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با اميرالمؤمنين عليهالسلام زندگى كرد.
10. رياحينالشريعة: ص 77 مىگويد: بنابراين ولادت فاطمه عليهاالسلام در روز جمعه بيستم جمادى الاخرة ششهزار و دويست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى بود، و نزول رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در مدينه روز شنبه دوازدهم شهر ربيعالاول سال ششهزار و دويست و شانزده هبوط بوده، و از روز ورود فاطمه عليهاالسلام به مدينه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت- كه ماه تزويج فاطمه عليهاالسلام با على عليهالسلام بود- يك سال و ده روز قمرى بود چون سالهاى شمسى را به سال قمرى نقل كنيم، عمر فاطمه در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.
11. رياحينالشريعة: ص 77 قول حق اين است كه ماه ربيعالاول حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله به مدينه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از يك سال كه ربيعالثانى ديگر سال هجرت مىشود رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوهى بدر رفته و فاطمهى زهرا عليهاالسلام در اين ربيعالثانى از سن مباركش نه سال گذشته به حد بلوغ رسيده بود.
12. رياحينالشريعة: ص 79 مىگويد: چون از سن مبارك بتول عذرا عليهاالسلام نه سال گذاشت و در حجره امسلمه به كمال رشد (جسمى) رسيد، از اطراف و اكناف از اهل مدينه و عظماى قبائل رؤساى عشائر به ين قصد و خيال باطل به هيجان آمدند و حركت كردند.... الخ.
13. منتخب التواريخ: ص 92 مىگويد: گفته شد ولادت حضرت در جمادى الاخره پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، كه از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بيست و سه روز گذشته است، پس سن مخدره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حين زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و يك روز مىشود.
14. منتخب التواريخ: ص 92 از كافى و دروس نقل مىكند: ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى عليهالسلام در نيمهى رمضان سال دوم بوده است. بنابراين وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشتهاند.
صاحب منتخب التواريخ بعد از نقل اين قول مىگويد: «و اين بعيد است» و شايد استبعاد به خاطر اين است كه در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسيده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد زيرا به سن بلوغ رسيده؛ اگر چه در قول دوم مىتوان رفع استبعاد كرد زيرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مىشود و عروسى متعارف نمىشود، و آن نيز با فاصله بين عقد و عروسى و زفاف حل مىشود.
15. ناسخالتواريخ جلد حضرت فاطمه عليهاالسلام: ج 1 ص 35 همان قول اول رياحينالشريعة: ص 77 است كه ظاهراً به خاطر تقدم ناسخ، رياحين از ناسخ نقل كرده است.
16. فاطمه الزهراء عليهاالسلام (ملا داود كعبى): ص 30 مىگويد: تولد فاطمه عليهاالسلام در مكه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مكه بود، و بعد به مدينه هجرت كرد و در آنجا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندك مدتى با على عليهالسلام بود، و ازدواج او با على عليهالسلام دو سال پس از ورود به مدينه بود.
17. فاطمه الزهراء عليهاالسلام (ملا داود كعبى): ص 35 مىگويد: ازدواج زهرا عليهاالسلام در ماه رمضان، و زفافش در ذىحجه سال دوم هجرت است.
18- خصائص فاطميه، كجورى: ص 352، مىگويد: چون سن مبارك حضرت از نه سال گذشت، و در حجرهى امسلمه به كمال رشد رسيد بدين قصد... و اين قول به قرينهى اينكه عيناً در الفاظ و معانى با ناسخ يكسان است، از او نقل شده است.
در همان صفحه مىگويد: آنچه حقير حق مىداند اين است كه در ماه ربيعالاول حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله هجرت به مدينه كرد، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از يك سال كه ربيعالثانى ديگر سال دوم مىشود، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوهى بدر رفتند، و فاطمه زهرا عليهاالسلام در اين ربيعالثانى دوم از سن مباركش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسيده بود.
19. خصائص فاطميه در همين صفحه يك سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از كلينى نقل مىكند و مىگويد: حق همين است.
20- حبيب السير، خواند مير: جلد اول جزء سوم، مىگويد: در سال دوم از هجرت ميان شاه مردان و سيدهى بانوان عقد مناكحت منعقد گشت.
بعد از ص 15 مىگويد: و در آن زمان زهرا عليهاالسلام به روايت اهلبيت عليهمالسلام نه ساله بود.
21. مستدرك السفينة: ج 8 ص 244 مىگويد: ازدواج فاطمه عليهاالسلام در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.
22. تذكرة الهداة، ميرزا محمد نظام العلماء نائينى: ص 20 در حالات حضرت زهرا عليهاالسلام با نظم مىگويد:
قد زوجت من والد الكرام -فى اوّل ذى حجّةالحرام
او سادس منها على ما رويا-زوجها بالمرتضى خير الورى
والمجلسى بالروايتان-نص و ما صرّح بالرجحان
من بعد عام قد مضى فى الطيبة -من هجرة كانت زواج فاطمة
و هى ابنة التسع من السنينا -حال الزواج هكذا روينا
زفافها الى امير العرب -قد كان فى محرم فى الاقرب
قد كان فى احدى و عشرين كما -روى الصدوق ليلة فليعلما
در اين نظم تصريح كرده كه فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج نه سال داشته است.
23. سيرة المصطفى صلى اللَّه عليه و آله، هاشم معروف حسنى: ص 326 از جلد دوم اعيان الشيعة نقل مىكند: عمر زهرا عليهاالسلام بين نه و ده و يازده سال بوده است.
24. اعيانالشيعة: جزء دوم، طبق سيرة المصطفى صلى اللَّه عليه و آله همانطور كه نقل شد.
25. كشفالغمة: جزء دوم همانگونه كه از الدمعة الساكبة گذشت.
26. ناسخالتواريخ، جلد حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله: ج 1 ص 95 مىگويد: تزويج فاطمه عليهاالسلام با على عليهالسلام در سال دوم هجرت بود. و سال ميلاد فاطمه عليهاالسلام در بيستم جمادى الاخره سال ششهزار و دويست و هشت هبوط بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و زفات آنحضرت نيز در اين ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل كرده: كه اگر فاطمه عليهاالسلام هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مىشود كه امام حسن عليهالسلام را در ده سالگى آورده باشد و اين از عادت زنان بعيد است؛ جز اينكه بگوئيم: از پيغمبر زادگان- خاصه از آنحضرت- عجب نباشد.
پس از خواستگارى امير مؤمنان پيامبر فرمود: على جان! واقعيت اين است كه پيش از تو بسيارى ديگر به خواستگارى «فاطمه» آمدهاند و من تقاضاى آنان را با او در ميان نهادهام اما در چهرهى تابناكش به روشنى آثار نارضايتى و عدم موافقت را خواندهام، اينك شما باش تا برگردم.
پيامبر برخاست و نزد دخت يگانه و بىهمتاى خويش آمد و تقاضاى امير مؤمنان و دعوت او براى زندگى مشترك با «فاطمه» را، با او در ميان گذاشت و به انتظار پاسخ نشست همانگونه كه امير مؤمنان هم در اطاق ديگرى به انتظار نتيجهى تقاضاى خويش نشسته بود.
در چنين شرايطى، گاه پدر خيرخواه و دلسوز ناگزير مىگردد كه ويژگيهاى اخلاقى و انسانى خواستگار، سن و سال و شرايط جسمى، شغل و ديگر خصوصيات او را براى دخترش- در صورتى كه آشنا نباشد- روشن سازد تا دخترش از روى بينش و آگاهى و دانايى تصميم به ازدواج بگيرد اما در مورد خواستگارى على عليهالسلام از «فاطمه» نياز به اين مراحل نبود، چرا كه على چهرهاى شناخته شدهتر از آن داشت كه نياز به معرفى داشته باشد و خود دخت فرزانهى پيامبر او را به شايستگى مىشناخت و از سابقهى درخشان و ويژگيهاى اخلاقى و كمالات انسانى و درايت و جوانمردى او آگاه بود. به همين جهت هم، پيامبر گرامى به همين بسنده كرد كه بگويد: «فاطمه» جان! «على» همين كسى است كه خويشاوندى و برترى و پيشتازىاش در اسلام برايت روشن است و من از پروردگار خويش همواره خواستهام كه شايستهترين و محبوبترين انسانها را به همسرى تو برگزيند و اينك اين «على» است كه خواهان توست، نظرت در مورد پيشنهاد او چيست؟
فاطمه سخنان پيامبر را تا آخرين واژه به دقت شنيد و بجاى پاسخ صريح، سكوت پرمعنا را برگزيد بىآنكه علائم و نشانههاى نارضايتى و عدم موافقت از خود نشان دهد.
پيامبر به دقت بر سيماى دخترش نگريست و نه تنها آثار نارضايتى نديد كه از سيماى پرشكوه او شوق و رغبت پيوند با على عليهالسلام را خواند. اينجا بود كه برخاست و فرمود: اللَّهاكبر... سكوتها اقرارها.
سكوت پرمعناى او نشانگر موافقت اوست، آرى، او با اين پيوند موافق است.
|
|
وحى فرستاد خدا بسوى جبرئيل امين كه بر منبر كرامت بالا رو پس جبرئيل بر آن بالا رفت و راست ايستاد و توقف كرد و خطبه خواند و گفت ستايش مخصوص خدائى است كه روحها را آفريد و شكافت عمود صبح را و صورتبندى نمود پنج صورتى را از نور (يعنى خمسه طيبه را) و زندهكننده است مردهها را و گردآورنده است پراكندهها را و بيرون آورنده است روئيدنيها را و نازلكننده است بركتها را ( تا اينكه گفت) آفريننده است مردمان را و ايجادكننده است ابرها را اشتباه نمىشود بر او صداها و پنهان نمىشود بر او لهجهها او را خواب و فراموشى نمىگيرد (تا اينكه گفت) و گواهى مىدهيم كه نيست خدائى مگر خداى يكتائى كه براى او شريك و انبازى نيست و گواهى مىدهيم كه محمد بنده او و فرستاده او است و گواهى مىدهيم كه على بن ابيطالب جانشين پيغمبر او است
و گواهى بدهيد و شاهد باشيد اى گروه فرشتگان نزديك شدگان و فرشتگان ركوعكنندگان و فرشتگان تسبيحكنندگان و همه اهل آسمانها و زمينها كه من تزويج كردم سيده زنهاى جهانيان را دختر محمد امين فاطمه زهراء را با على بن ابيطالب آقاى اوصياء بر اينكه براى او باشد به امر پروردگار جهانيان پنج يك همه دنيا زمين آن و آسمان آن و بيابان آن و درياى آن و كوههاى آن و هموارهاى آن
و وحى فرستاد خدا بسوى ايشان كه من تزويج كردم ولى خود و وصى پيغمبر خود على بن ابيطالب را با سيده زنهاى جهانيان فاطمه زهراء سلاماللَّهعليها
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در جنگ تبوك فرمود: خداى تعالى مرا امر كرد كه فاطمه را با على تزويج كنم و چون تزويج كردم جبرئيل بمن گفت كه خداى تعالى بهشتى بنا كرد از لؤلؤ كه بين هر ستونى تا ستون ديگر از ياقوت است كه با طلا محكم بسته شده و سقفهاى آن را از زبرجد سبز قرار داده و طاقهاى آن را از لؤلؤ برقدهنده با ياقوت قرار داده و غرفههائى در آن قرار داد كه يك خشت آن از طلا و يك خشت آن از نقره و يك خشت آن از در و يك خشت آن از ياقوت و يك خشت آن از زبرجد است و در آن چشمههائى جوشندهاى قرار داده كه نهرهائى اطراف آنها را فروگرفته و بالاى آن نهرها قبههائى از در قرار داده كه شعبه شعبه مىشود به زنجيرهاى طلا و دور آن قبهها را انواع درختها احاطه كرده و در هر قصرى قبهاى بنا نموده و در هر قبه تختى قرار داده از يكدانه در سفيد و آن را بسندس و استبرق پوشانيده و فرش زمين آن به زعفران پيراسته كه در ميان آن مشك و عنبر آميخته و در هر قبهاى حوريهايست و براى هر قبهاى صد در قرار داده كه هر درى دو چشمه جارى و دو درخت است و هر قبهاى مفروش و در اطراف آن آيةالكرسى نوشته شده
گفتم اى جبرئيل اين بهشت را خدا براى چه كسى آفريده گفت خدا آن را براى فاطمه و على آفريده و اين غير از بهشتهاى ايشان است تحفهايست كه خدا به ايشان تحفه داده چشمت روشن باد اى رسول خدا و رحمت هميشگى خدا بر تو باد
|
|
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: عقد بايد در مسجد و در حضور مردم خوانده شود و مهاجر و انصار را به مسجد فراخوانده و به منبر تشريف برد و قضيه ازدواج را به عرش كشاند و از فضايل على عليهالسلام و ازدواج الهى او سخن به ميان آورد. تمامى اينها از لطايف و ظرايف عرشيه برخوردار بود كه رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم به آنها عنايت داشت. البته ظاهر قضيه اين بود كه مردم مدينه و مهاجرين علاقمند بودند اولين مراسم عقد و عروسى از ناحيه رسالت آن هم دخت دردانه رسولاللّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم را ببينند و شركت كنند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم هم به اين توقع و تمايل اجتماعى پاسخ مثبت دادند و دعوت كردند و پذيرايى هم نمودند، اما در پس اين ماجرا چيزهاى ديگرى بود كه آنها را ظاهراً و در وضعيت فعلى، تودهى مردم متوجه نمىشدند.
اولاً رسولاللّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم با برگزارى مراسم باشكوه عروسى دخت خود،- دختر را كه در جاهليت و فرهنگ منحط جزيرةالعرب بىارزش بود- عزت و آبرو بخشيد و او را در زندگى در رديف افراد عزيز خانواده قرار داد. ثانياً به همه آنهايى كه دربارهى حضرت فاطمه و حضرت على عليهالسلام سطحى فكر مىكردند و آنان را در رديف افراد عادى و معمولى تلقى مىكردند تفهيم كرد كه چنانكه قبلا متذكر شدم امر ازدواج فاطمه عليهاالسلام به خدا مربوط مىباشد و مىبايستى اين مطلب را به همه مردم اعلان كند تا موضع اين دو زوج ويژه مخصوصاً براى آينده نيز در ميان مردم معلوم باشد. ثالثاً شخصيت و عزت و حرمت على عليهالسلام را در نزد خداوند به مردم اعلام نمايد تا مردم بدانند كه او با ديگران فرق دارد. بنابراين داستان مراسم عقد ازدواج على و فاطمه عليهمالسلام در مسجد، آن هم در ميان انبوه جمعيت مهاجر و انصار حاوى دو نكته بود. يك طرف قضيه مردمى و اجتماعى بود، طرف ديگر. قضيه سياسى و آموزنده.
|
|
|
|
|
|
|
|