فاطمه عليهاالسلام پنج سال و دو ماه از عمر مبارك خود را در كنار مادر سپرى كرد. پنج سال كه مملو بود از دنياى عاطفه و محبت بين اين مادر و فرزند عليهاالسلام.
انس فاطمه عليهاالسلام و خديجه عليهاالسلام از زمانى آغاز شد كه خديجه عليهاالسلام نور فاطمه عليهاالسلام را در رحم خويش احساس كرد. آن زمان كه از شدت تنهائى (بدليل دورى كردن زنان قريش و بنىهاشم از او دلهره براى وجود مبارك رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم مىرفت تا در درون خديجه عليهاالسلام صبر، گريبان چاك كند؛ صداى نازنين و آرامشبخش فاطمه عليهاالسلام مادر را آرام مىكرد. ارتباط و محبتى كه بين هيچ مادر و دخترى برقرار نبوده و نخواهد بود.
پهنهى اين ارتباط عاطفى فقط به دوران باردارى خديجه عليهاالسلام محدود نشد؛ بلكه تا آخرين لحظات حيات ايشان ادامه داشت. خديجه عليهاالسلام آنچه را كه يك مادر در طول زندگى مىبايست به دختر خويش بياموزد، در اين پنج سال به فاطمه عليهاالسلام آموزش داد. و شايد گاهى نيز اين خديجه عليهاالسلام بود كه از درياى بىكران فاطمه عليهاالسلام بهره مىبرد.
براى فهم بهتر آنچه كه ما آنرا كودكى در زمان حيات مادر مىناميم؛ نظر به رويدادهاى تاريخى و شرايط حاكم بر آن مقطع زمانى لازم و ضرورى است؛ از پنج سال همراهى فاطمه عليهاالسلام با مادر، دو سال اول همراه با تنش و اضطراب مدام در شعب ابىطالب گذشت. و چهار سال بعد همراه بود با، آزردهخاطريهاى خديجه عليهاالسلام بخاطر عملكرد كفار و فشارهاى روانى حاكم بر خانهى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه همه و همه در روح لطيف و پراحساس دختر كوچك خانهى وحى و ارتباط او با مادر اثرگذار بود. در عين حال كهولت سن خديجه عليهاالسلام نيز بر ارتباط بين اين مادر و دختر بىتأثير نبوده است. اما همين دوران كوتاه آنچنان عشقى از وجود مبارك مادر در دل فاطمه عليهاالسلام ايجاد كرده بود كه، سالها بعد از آن هرگاه نام خديجه عليهاالسلام در حضور فاطمه عليهاالسلام مىآمد، اشك از چشمان نازنين فاطمه عليهاالسلام جارى مىشد. بىتابيهاى فاطمه عليهاالسلام بعد از فوت خديجه عليهاالسلام نيز خود بيانگر اين وابستگى عاطفى فاطمه عليهاالسلام به مادر مىباشد.
لطفا جهت مشاهده برنامه زنده شبكه سلام، بر اساس نرخ انتقال داده يكي از گزينه هاي زير را انتخاب نماييد:
مشاهده صوتي تصويري سرعت انتقال 300 kbps با استفاده از vc1
|
|
مشاهده صوتي تصويري سرعت انتقال 50 kbps با استفاده از wm9 |
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نقل ابوعبيد | 0 | 40 | pourya-73 |
نقل ابن عبدربه | 0 | 28 | pourya-73 |
نقل ابن أبىدارم | 0 | 40 | pourya-73 |
نقل مسعودى | 0 | 41 | pourya-73 |
نقل مبرد | 0 | 47 | pourya-73 |
نقل نظام | 0 | 37 | pourya-73 |
نقل طبرانى | 0 | 44 | pourya-73 |
نقل عبدالفتاح عبدالمقصود | 0 | 30 | pourya-73 |
نقل طبرى | 0 | 36 | pourya-73 |
نقل ابنقتيبه | 0 | 31 | pourya-73 |
نقل بلاذرى | 0 | 42 | pourya-73 |
نقل ابن ابىشيبه | 0 | 33 | pourya-73 |
نقل ابنخيزرانه | 0 | 35 | pourya-73 |
نقل محقق كركى | 0 | 41 | pourya-73 |
نقل فيض كاشانى | 0 | 25 | pourya-73 |
نقل عبدالجيل قزوينى رازى | 0 | 29 | pourya-73 |
نقل شيخ مفيد | 0 | 33 | pourya-73 |
نقل سليم بن قيس هلالى | 0 | 22 | pourya-73 |
نقل از زبان حضرت زهرا | 0 | 42 | pourya-73 |
نقل مفضل از امام صادق | 0 | 44 | pourya-73 |
دوران كودكى فاطمه زهرا (ع) همزمان با يكى از پرشكوهترين دورههاى تاريخ اديان، تاريخ انبياء و كل تاريخ بشريت است. چرا كه وقتى آن نور چشم پيامبر و سرور بانوان عالم چشم به جهان گشود، زمانى بود كه دوران رسالت پدر بزرگوارش تازه آغاز گشته بود و مىرفت تا جهان را فروپوشاند و زمان و مكان را درنوردد و تا صبح قيامت پرتوافشانى كند و درست به همين دليل همزمان بودن دوران كودكى فاطمه (ع) با چنان برههى عظيمى از تاريخ است كه مىبينيم سنين كودكى آن ميوهى دل پيامبر، با دردها و رنجها و مرارتهاى بسيار نيز توأم است. زيرا وى در خانوادهاى به دنيا آمده بود كه آقاى خانه از سوى خداوند متعال به آقايى و سرورى تمام جهان بشريت برگزيده و مبعوث شده بود و همين امر موجب گشته بود كه آقاى آن خانه و سرور عالميان مورد حقد و حسد و خشم و كينهى گروهى از نابكارترين و سياهدلترين مشركين و كفار زمان قرار گيرد. آرى وقتى رسول خدا مورد خشم و كينهى دشمنان قرار داشت، وقتى كه دشمنان، تمامى پيروان و ياران و دوستان او را نيز از آزار و ايذاء در امان نمىگذاشتند، پيداست كه خانوادهى آن بزرگوار نيز از آن همه رنج و عذاب مصونيت نداشت و در اين ميان شايد بتوان گفت كه طفل خردسال پيامبر، به دليل همان طفوليت و حساسيت روحى، سنگينى، بار عذاب و ايذاء مشركين و كفار را بيش از ديگران بر شانههاى لطيف و شكنندهى خود احساس مىكرد.
با اين همه، آشكار است كه فاطمه (ع) از همان آغاز طفوليت همزمان با رشد و شكوفايى آئين عالمگير اسلام، ناظر آن همه تلاشها و كوششهاى پرثمر پدر گرامى و فداكارش و شاهد همراهىها و ايثارگريهاى مادر رنجديده و وفادارش بوده است. آن طفل خردسال، با چشم خود مىديد و با احساس لطيف كودكانهاش درمىيافت كه پدر و مادر بزرگوارش چگونه با آن همه مشكلات عظيم روبرو مىگردند و با چه اتكاء و اتكال بىمانندى به عنايات الهى در برابر مصايب ايستادگى مىكنند، و با چه روحيهى پرتوان و قلب سرشار از اميد و شوق و نشاطى حل معضلات و گرفتاريهاى مسلمانان زجر ديده، با جديت و تلاش گام برمىدارند در هر گام به شاهد موفقيت نزديكتر مىشوند.
در آن دوران، هم پيامبر گرامى و خانوادهى ارجمندش و هم تمامى مسلمين و يارانش، از هر طرف مورد تهاجم دشمنان مشرك قرار داشتند. مشركين به انواع گوناگون، مسلمانان را آزار مىدادند، شكنجه مىكردند، زير ضربههاى تازيانه مىگرفتند زخم مىزدند، از خانه و كاشانه خود مىراندند، در محاصرهى اقتصادى قرار مىدادند و در مجموع جان و مال مسلمانان از سوى دشمنان در امان نبود. و فاطمه (ع) نيز در اوج آن تلخىها و مشكلات، با وجود خردسالى، تمام آن حوادث رنجآميز و مرارتهاى طاقتسوز را مىديد و لمس مىكرد. آواى دردناك و نالههاى سينهسوز مسلمين مستضعف را كه روى صخرههاى سوزان عربستان به اين سوى و آن سوى كشيده مىشدند، با گوش جان مىشنيد. ولى دريغا كه نمىتوانست پدر بزرگوار خود و ياران اسلام را يارى دهد و از آنهمه رنج و تلخى رهايى بخشد. از اين رو، رام و خاموش، تماشاگر تمام آن صحنههاى دردناك بود و از درد و بىتابى به خود مىپيچيد. او آن همه ناراحتىها و شدت فشارها را بر دوش جان پدر احساس مىكرد، و روح حساس و ظريفش متأثر و متألم مىشد، حال آن كه مجال و توان فرياد كشيدن هم نداشت. همهى دردها را به درون سينه مىريخت و بغضهاى گلوگيرش را فرومىخورد و دم برنمىآورد. فقط گاهى شبها كه از صداى ناله و ضجه كودكان گرسنه و آواى دردآلود بيچارگان و مستضعفان بيدار مىماند، چشم به ستارههاى آسمان شفاف عربستان مىدوخت و در عالم كودكى اشك مىريخت.
او در آن سنين طفوليت و شكنندگى، رنج همهى مسلمين و محرومين را مىديد، و بالاتر از همه رنج پدر بزرگوارش را كه به تنهايى بيش از همه در رنج بود و غير از دردهاى خود، بار غم ديگران را نيز بر دل مىگرفت و بر دوش مىكشيد. پدر عاليقدرش را مىديد كه چگونه يكى از نابكاران حيوان صفت قريش، مشتهاى خود را پر از خاك و خاكروبه و زباله و آلودگى كرده و بر سر و صورت نورانى او مىپاشيد و چهرهى زيبا و قامت رعنايش را آلوده مىساخت و آنگاه آن دختر خردسال و نازكدل و مهربان، پدر را در آغوش مىكشيد و در حالى كه اشك در چشم و بغض در گلو داشت، با دستهاى كوچك و ظريفش آن آلودگىها را شستشو مىداد و سر و صورت پدر را پاك مىكرد. آرى اين صحنهها را مىديد و از شدت تأثر اشك در چشمانش حلقه مىزد و به ياد مادر تازه درگذشتهاش مىافتاد و دلش آتش مىگرفت، اما با اينهمه سعى داشت پدر، اين حالت را نبيند و رنج و دردش افزونتر نشود.
ولى پدر، كه همه چيز برايش روشن و آشكار بود، رنج دختر كوچك را مىديد و با آن لحن آسمانى و صداى زيبا و پر طنين كه فرشتگان آسمان براى شنيدنش صف مىبستند، دختر خردسال و مهربان را دلدارى مىداد و مىگفت: دخترم! گريه نكن و غمگين مباش خداوند يار و ياور تو است و سرانجام فتح و پيروزى عطا خواهد كرد.
بلى، دوران كودكى فاطمه(ع) بدين گونه مىگذشت. آن صدمهها و لطمههاى روحى، دختر خردسال را به تحمل رنج و درد عادت مىداد و توان و مقاومتش را مىافزود و چون فولاد آبديدهاش مىكرد. و از سوى او مىپرورانيد، باعث مىشد كه نيروى صبر و استقامت و پايدارىاش هر چه بيشتر تحكيم يابد. و از آن جا كه دوران كودكى او همزمان با بحران مشكلات تبليغى پدر بزرگوارش رسولالله (ص) بود، اما در جريان اين بزرگتر شدن، چه رنجهاى عظيمى را مىديد و تحمل مىكرد، فقط خدا مىداند و بس...
در آن زمان پيامبر اسلام، از طرف قريش، هر روز با مشكلات جديدى روبرو مىشد. هر روز با مسايل حاد اقتصادى و فكرى تهديد مىگشت و مشركين بر سر راه او، و در ارتباط با دعوت عظيم تاريخساز و جهان شمول وى، موانع و مخاطرات تازهاى ايجاد مىكردند. فاطمه (ع) هنوز كودكى بيش نبود كه گاهى مىديد دشمنان قسم خوردهى اسلام در تعقيب جدى پدرش هستند و قصد جان عزيزش را دارند. گاهى مىديد كه در ابراز كينه و دشمنى، دنائت و پستى را به جايى مىرساندند كه وقتى پيامبر مشغول تلاوت قرآن و سجده بر درگاه الهى بود، شكمباره و أمعا و احشاى گوسفندى را بر اندام و لباس تميز او مىافكندند، و آنگاه او اشك مىريخت و با دستان كوچكش آنها را از لباس پدر پاك مىكرد. سپس در حالى كه قلب پر عطوفتش مالامال از درد و اندوه بود، خود را خسته و كوفته به خانه مىرسانيد و در گوشهاى خلوت، اشك بر دامن مىافشانيد تا كسى او را گريان نبيند. روز ديگرى مشاهده مىكرد كه خانوادهاش و ياران پدرش، از خانه و كاشانهى خود رانده مىشوند و با اتكاى به خداوند و به خاطر هدف متعالى خود همه رنجها را به جان مىخرند و دم نمىزنند. آرى او مىديد كه مسلمين رنجديده، سه سال و اندى در آن درهى محدود و در آن تنگناى اقتصادى و اجتماعى اقامت مىكنند بىآنكه كمترين سستى و فتورى در اصول اعتقاد و ايمان پايدارشان ايجاد شود...
و سختتر و تلختر از همه آن كه هنوز بيش از چندين بهار از عمر مباركش سپرى نشده بود كه ضربهى بزرگ روحى بر او وارد آمد و مادر مهربان و تنها مونس شبهاى تاريك و دردآلودش را از دست داد... در اينجا بود كه غمى سياه و اندوهى جانكاه سايهى هولناك خود را بر وجود مبارك فاطمه (ع) افكند و او را با سختىها و مرارتها و ناراحتىهاى روحى، همدم و همراه ساخت...
|
|
|
|
|
|