loading...
مادر آسمونی
لینک باکس
حدیث
آخرین ارسال های انجمن
سیّد پوریا بازدید : 20 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

در تاريخ تولد فاطمه عليهاالسلام در بين علماى اسلام اختلاف است. لكين در بين علماى اماميه مشهور است كه آن حضرت در روز جمعه بيستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد يافته است. (1) 
مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) در شهر مكه و در خانه خديجه اتفاق افتاد. اين خانه در محله‏اى است كه در گذشته به آن «زقاق العطارين» يعنى كوچه عطارها مى‏گفتند. رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در آن فرشته وحى بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) نازل گرديد. اين خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2) 
و از آنجا كه محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زيستگاه پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمين ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از اين رو بارها در طول تاريخ هم‏زمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام كردند. (3) 

  1- علماى اماميه و علماى عامه در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف دارند. اكثر علماى عامه تولد او را قبل از بعثت مى‏دانند. عبدالرحمن بن جوزى در كتاب تذكره‏ى الخواص ص 306 مى‏نويسد: تاريخ‏نگاران نوشته‏اند كه فاطمه‏ى زهرا در سالى متولد شد كه قريش به ساختن مسجدالحرام مشغول بودند. يعنى پنج سال قبل از بعثت. 
محمد بن يوسف حنفى در كتاب «نظم دررالسمطين» ص 175 مى‏نويسد: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مشغول ساختن كعبه بودند. 
طبرى در ذخائرالعقبى ص 53 از قول عباس نقل مى‏كند كه گفت: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مغشول ساختن خانه‏ى كعبه بودند و در آن هنگام پيغمبر در سن سى و پنج سالگى بود. 
ابوالفرج در كتاب مقاتل الطالبيين ص 30 مى‏نويسد: فاطمه قبل از بعثت در سالى كه كعبه بنا مى‏شد به دنيا آمد. مجلسى در كتاب بحارالانوار ج 43 ص 213 مى‏نويسد: روزى عبداللَّه بن حسن بر هشام بن عبدالملك وارد شد در حالى كه كلبى نيز در مجلس حضور داشت. هشام به عبداللَّه گفت: فاطمه چند سال عمر كرد؟ عبداللَّه در پاسخ گفت: سى سال. سپس همين سؤال را از كلبى نمود. او در جواب گفت: سى و پنج سال. هشام رو به عبداللَّه نمود و گفت: آيا سخن كلبى را شنيدى؟ اطلاعات كلبى در عالم انساب خوب است. عبداللَّه گفت: يا اميرالمؤمنين احوال مادر مرا از من بايد پرسيد و احوال مادر كلبى را از او. 
اما اكثر علماى اماميه مانند ابن شهرآشوب در مناقب ج 3 ص 357، كلينى در اصول كافى ج 1 ص 458، مجلسى در بحارالانوار ج 43 ص 6 و حيات القلوب ج 2 ص 149، محدث قمى در منتهى الامال ج 1 ص 94، محمدتقى سپهر در ناسخ التواريخ ص 17، على بن عيسى در كشف‏الغمه ج 2 ص 75، طبرى در دلائل الامامة ص 10 فيض كاشانى در وافى ج 1 ص 173، اين دانشمندان و گروه ديگرى نوشته‏اند كه فاطمه پنج سال بعد از بعثت تولد يافت: مدرك آنان احاديث است كه در اين باره از ائمه صادر شده است. ابوبصير روايت كرده كه امام صادق عليه‏السلام فرمود: در بيستم ماه جمادى الثانى در هنگامى كه پيغمبر چهل و پنج ساله بود به دنيا آمد. هشت سال با پدرش در مكه بود. و ده سال در مدينه با پدرش زندگى كرد. بعد از پدر بزرگوارش هفتاد و پنج روز زنده ماند و در روز سوم جمادى الثانى در سال يازدهم هجرى وفات نمود. (دلائل الامامة ص 10). 
اما بر خوانندگان محترم مخفى نيست كه وفات حضرت زهرا در سوم جمادى الثانى با داستان هفتاد و پنج روز زنده ماندن آن حضرت سازگار نيست و با نود پنج روز مناسب‏تر است. لذا بعيد نيست كه لفظ «تسعين» در روايت، با لفظ «سبعين» اشتباه شده باشد. 
حبيب سجستانى مى‏گويد: از حضرت ابوجعفر عليه‏السلام شنيدم كه مى‏فرمود: فاطمه دختر محمد، پنج سال بعد از بعثت رسول خدا تولد يافت و در هنگام وفات هيجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شريفش گذشته بود (اصول كافى ج 1 ص 457). در روايتى وارد شده كه فاطمه در هنگام عروسى نه ساله بود. 
سعيد بن مسيب مى‏گويد به حضرت على بن الحسين عرض كردم: پيغمبر در چه سالى فاطمه را به على تزويج نمود؟ فرمود: يكسال بعد از هجرت، و در آن تاريخ فاطمه نه ساله بود (روضه كافى چاپ نجف سال 1385 هجرى ص 281). 
در كتاب فرائد السمطين ج 1 ص 88 مى‏نويسد كه ابابكر و عمر از پيامبر (ص) تقاضا كردند كه با فاطمه ازدواج كنند در جواب فرمود: هنوز كوچك است. ولى وقتى على بن ابى‏طالب خواستگارى كرد مورد قبول قرار گرفت. اين حكايت نيز با تولد بعد از بعثت سازگارتر است، زيرا اگر قبل از بعثت تولد يافته بود در آن زمان 18 ساله بود و دختر 18 ساله صغير نيست. 
از امثال اين احاديث استفاده مى‏شود كه تولد فاطمه بعد از بعثت رسول اكرم واقع شده است. صاحب كتاب كشف‏الغمة روايتى نقل كرده كه در خود آن حديث تناقضى وجود دارد: امام محمد باقر فرمود: فاطمه پنج سال بعد از بعثت به دنيا آمد، در همان سالى كه قريش مشغول ساختن خانه‏ى كعبه بودند. و در هنگام وفات هيجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شريفش گذشته بود (كشف‏الغمة ج 2 ص 75). 
چنان كه ملاحظه مى‏فرماييد در خود اين حديث تناقض است. زيرا از يك طرف مى‏گويد: فاطمه پنج سال بعد از بعثت بدنيا آمد، و در هنگام وفات هيجده ساله بود. از طرف ديگر مى‏گويد: در هنگام تولد آن جناب، قريش مشغول ساختن خانه‏ى كعبه بودند. در صورتى كه اين دو مطلب قابل جمع نيستند زيرا خانه‏ى خدا پنج سال قبل از بعثت تجديد بنا شد نه بعد از بعثت. بهر حال بايد در اين حديث اشتباهى رخ داده باشد. يا بايد گفت كلمه‏ى «قبل البعثه» اشتباهاً به كلمه «بعد البعثه» تبديل شده يا جمله «و قريش تبنى البيت» از طرف راوى اضافه شده است. كفعمى در مصباح مى‏نويسد: فاطمه در روز جمعه بيستم جمادى الثانى سال دوم بعثت به دنيا آمد (بحار ج 43 ص 9). 
چنانكه ملاحظه فرموديد در بين علماى اسلام در مورد تاريخ تولد زهرا اختلاف شديدى وجود دارد، اما چون اهل‏بيت تولد آن حضرت را پنج سال بعد از بعثت دانسته‏اند قولشان بر قول تاريخ‏نويسان عامه مقدم است. زيرا ائمه اطهار و اهل‏بيت پيغمبر و فرزندان زهرا، بهتر از ديگران از سن مادرشان خبر دارند. 
ممكن است كسى بگويد كه: خديجه در سال دهم بعثت وفات نمود و در هنگام وفات شصت و پنج ساله بود. بنابراين، اگر فاطمه در سال پنجم بعثت تولد يافته باشد بايد خديجه در سن پنجاه و نه سالگى آبستن شده باشد. چگونه مى‏توان اين مطلب را باور كرد؟!. 
ما در پاسخ به اين اشكال مى‏توانيم دو مطلب را بگوييم: 
اولا: اين موضوع مسلّم نيست كه خديجه در هنگام وفات شصت و پنج ساله باشد. بلكه بنابر قول ابن‏عباس بايد سنش در موقع آبستن شدن به فاطمه، در حدود چهل و هشت سالگى باشد. زيرا ابن‏عباس مى‏گويد خديجه در سن بيست و هشت سالگى با پيغمبر عروسى كرد (كشف الغمة ج 2 ص 139) و قول ابن‏عباس نيز بر سايرين تقدم دارد. زيرا خويشان پيغمبر بهتر از ديگران از وضع داخلى خودشان اطلاع دارند. 
بنابراين روايت، خديجه در هنگام بعثت رسول خدا، چهل و سه ساله بوده و در سال پنجم بعثت كه سال تولد فاطمه است در حدود چهل هشت سال عمر داشته و آبستن شدن در اين سنين غير عادى نيست. 
ثانيا: اگر قول ابن‏عباس را هم قبول نكنيم و بگوييم خديجه در سن چهل سالگى ازدواج كرده و قاعدتا بايد در سن پنجاه و نه سالگى آبستن شده باشد، باز هم امر محالى نيست زيرا فقها و دانشمندان نوشته‏اند كه زنهاى قرشى تا سن شصت سالگى عادت مى‏شوند و آبستن شدن نيز برايشان امكان دارد. خديجه هم از طائفه قريش و مشمول اين قاعده است. 
بعلاوه، درست است كه آبستن شدن زن در اين سنين نادرالوقوع است لكين در تاريخ نمونه‏هايى داشته و دارد: زنى به نام اكرم موسوى در «سرخون» بندرعباس دو قلو زاييد. 
اين زن 65 سال دارد و شوهرش 74 ساله است... يك پزشك معروف به خبرنگار اطلاعات اظهار داشت به طورى كه تاريخ پزشكى نشان مى‏دهد كم سن‏ترين زنى كه حامله شده است فقط چهار سال و هفت ماه داشت و مسن‏ترين مادران جهان 67 ساله بوده است. (اطلاعات 28 بهمن 1351). 
يك زن 66 ساله‏اى به نام شوشنا در اصفهان وضع حمل كرد و پسرى را به دنيا آورد. يحيى شوهر اين زن به خبرنگار اطلاعات گفت: هشت فرزند دارم. چهار پسر و چهار دختر. بزرگترين فرزندم 50 ساله و كوچكترين آنها 25 ساله است. (اطلاعات 20 ارديبهشت 1351). 
چه مانع دارد خديجه نيز يكى از همين افراد كمياب باشد؟. 
در خاتمه لازم است بدين نكته توجه داشته باشيد كه اختلافى كه در مورد تاريخ تولد فاطمه ديده مى‏شود، به سن شريفش هنگام ازدواج و وفات نيز سرايت مى‏كند. زيرا اگر تاريخ تولد را پنج سال قبل از بعثت بدانيم بايد در هنگام ازدواج در حدود هيجده ساله باشد و در هنگام وفات، بيست و هشت ساله، اما اگر پنج سال بعد از بعثت متولد شده باشد، بايد در هنگام عروسى در حدود نه ساله باشد و در هنگام وفات هيجده ساله. 
2- كامل ابن‏اثير ج 2 ص 40. 
3- شفاءالغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمين ج 1 ص 189/ 192. 

سیّد پوریا بازدید : 28 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 حضرت امام صادق عليه‏السلام فرمودند: چون حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ازدواج كرد، زنان قريش مكه، از حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه دورى گرفتند و ديگر به منزل او رفت و آمد نمى‏كردند و مانع رفتن زنان ديگر هم مى‏شدند، حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه در وحشت و تنهايى بسر مى‏بردند و دلخوشى ايشان فقط به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود، تا به حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏عليه حامله شدند، حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏عليه با مادر در وحشت و تنهائى حديث مى‏كرد، و در شكم تكلم مى‏نمود و مادر را امر به صبر و بردبارى و تحمل در تنهائى مى‏نمود به طورى كه يك روز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد خانه شدند، ديدند حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه با كسى سخن مى‏گويد فرمودند: خديجه جان: با چه كسى تكلم مى‏كنى عرض كرد: با اين فرزند كه در شكم من است و انيس تنهايى و مونس دوره‏ى وحشت و شبهاى تاريك من است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: اى خديجه اكنون جبرئيل به من خبر داد كه اين فرزند دختر است و نسل طاهره‏ى ميمونه‏ى سادات از رحم اوست. و او مادر ذريه من خواهد بود و ائمه دوازده‏گانه مسلمين كه خلفاء و جانشينان حق در زمين هستند از نسل او خواهند بود و اين ائمه پس از انقضاى وحى حجت خدا بر خلق مى‏باشند.

سیّد پوریا بازدید : 23 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليه براى پدر و ديگر مردمان گلى بود كه رايحه خوشش حيات‏آفرين دلها بود، و خداوند او را خير كثير ناميد. پس جاى شگفتى نيست كه او بار غم ابتر بودن را از چهره‏ى پدرش، حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله بزدايد، چرا كه فرزندان پسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چندى نمى‏پاييد كه رخت برمى‏بستند و اين خود بهانه‏اى به دست دشمنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داده بود تا نغمه‏ساز اين سخن شوند كه بعد از محمد صلى اللَّه عليه و آله نامى از او نمى‏ماند. 
«بسم الله الرحمن الرحيم، انا اعطيناك الكوثر، فصل لربك وانحر، ان شانئك هوالابتر» 
به نام خداوند بخشنده و مهربان، ما كوثر به تو ارزانى داشتيم. پس پروردگار خود را به نماز گرامى دار و قربانى كن. همانا كه بدخواه تو ابتر است. 

سیّد پوریا بازدید : 29 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 از امام صادق عليه‏السلام سؤال شد كه: «لم صارت المغرب ثلاث ركعات و اربعا بعدها ليس فيها تقصير فى حضر و لا سفر؟» 
چرا نماز مغرب سه ركعت است و نافله‏اش چهار ركعت كه در سفر و حضر تقصير در آن نيست؟ (1) 
آن حضرت فرمود: «ان اللَّه عز و جل انزل على نبيه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لكل صلاة ركعتين فى الحضر فاضاف اليها رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لكل صلاه ركعتين فى الحضر و قصر فيها فى السفر الا المغرب و الغداه فلما صلى المغرب بلغه مولد فاطمه عليهم‏السلام فاضاف اليها ركعه شكراللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسن عليه‏السلام اضاف اليها ركعتين شكر اللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسين عليه‏السلام اضاف اليها ركعتين شكر اللَّه عز و جل فقال للذكر مثل حظ الانثيين فتركها على حالها فى الحضر والسفر.» (2) 
خداوند تبارك و تعالى همه‏ى نمازها را بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به صورت دو ركعتى نازل كرد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم (به امر پروردگار) به همه‏ى نمازها به جز نماز مغرب و نماز صبح دو ركعت اضافه نمودند؛ كه در حضر به صورت تمام و در سفر به طور قصر خوانده شوند. 
هنگامى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم مشغول برپائى نماز مغرب بود. فاطمه عليهاالسلام به دنيا آمد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به شكرانه‏ى اين نعمت (و به امر پروردگار) يك ركعت به نماز مغرب اضافه فرمودند. پس چون حسن عليه‏السلام به دنيا آمد، دو ركعت ديگر (به عنوان نافله) به آن سه ركعت اضافه نمودند و زمانى كه حسين عليه‏السلام به دنيا آمد، به نافله‏ى مغرب دو ركعت ديگر اضافه فرموده و آن را شكرانه تولد آن حضرت قرار دادند. 

  1- نماز مسافر را كه از چهار ركعت به دو ركعت شكسته مى‏شود نماز قصر گفته و اين عمل را تقصير گويند. 
2- من لا يحضر الفقيه، ج 1، ص 454. تهذيب، ج 2، ص 113. وسائل الشيعه، ج 4، ص 88. علل‏الشرايع، ص 324. 

سیّد پوریا بازدید : 28 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در «ابطح» نشسته بود، جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداوند بزرگ، بر تو سلام فرستاده و مى‏فرمايد: چهل شبانه روز از خديجه كناره‏گيرى كن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پيغمبر اكرم بر طبق دستور خداوند حكيم، چهل روز به خانه‏ى خديجه نرفت. و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت مى‏پرداخت و روزها روزه‏دار بود. 
توسط عمار براى خديجه پيغام فرستاد كه اى بانوى عزيز، كناره‏گيرى من از تو بدان جهت نيست كه كدورتى داشته باشم، تو همچنان عزيز و گرامى هستى. بلكه در اين كار از دستور پروردگار جهان اطاعت مى كنم، و خدا به مصالح آگاهتر است. اى خديجه، تو بانوى بزرگوار هستى كه خداوند، در هر روز چندين مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خويش مباهات مى‏كند. شبها درب خانه را ببند و در بستر استراحت كن و منتظر دستور پروردگار عالم باش. من در اين مدت در خانه‏ى فاطمه دختر اسد خواهم ماند. 
خديجه بر طبق دستور رسول خدا رفتار كرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خويش و اندوه تنهايى مى‏گريست. 
چون چهل روز بدين منوال سپرى شد، فرشته‏ى خدا فرود آمد. غذائى از بهشت آورد و عرض كرد: 
امشب از اين غذاهاى بهشتى تناول كن. 
رسول خدا با آن غذاهاى روحانى و بهشتى افطار كرد. هنگاميكه برخاست تا آماده‏ى نماز و عبادت شود، جبرئيل نازل شد و عرض كرد: 
اى رسول گرامى خدا، امشب از نماز مستحبى بگذر و به سوى خانه‏ى خديجه حركت كن زيرا خدا اراده نموده كه از صلب تو فرزند پاكيزه‏اى بيافريند. 
پيغمبر اكرم با شتاب رهسپار خانه‏ى خديجه شد. 
خديجه مى‏گويد: در آن شب طبق معمول، درب خانه را بسته و در بستر استراحت كرده بودم. ناگهان صداى كوبيدن در بلند شد. گفتم: كيست؟ كه جز محمد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) كسى سزاوار نيست درب اين خانه را بكوبد. آهنگ دلنشين پيغمبر بگوشم رسيد كه فرمود: باز كن، محمد هستم. شتابان در را باز كردم. با روى گشاده وارد خانه شد. طولى نكشيد كه نور فاطمه عليهاالسلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد. 
مطلب ديگر آنكه: اعتكاف چهل روزه حضرت در خانه فاطمه بنت اسد، و شب زنده‏دارى و روزه‏هاى مكرر و كناره‏گيرى از مردم و از همسر بزرگوارش خديجه، شباهتى به دوران آغازين نزول وحى و روزهاى نخستين قبل از بعثت داشت آرى: در آن ايام آماده پذيرش تحفه الهى بود كه بزودى منشا پيدايش امامت و ولايت مى‏شد بلكه او ريشه اصلى درخت نبوت بود، همانگونه كه از حضرت باقر عليه‏السلام وارد شده است.(1) 
مطلب ديگر آنكه حضرت سنت و روش هميشگى خود را در هنگام افطار ترك كرده و آن غذا را به خود اختصاص داده و ديگران را از ورود به آن خانه منع كرد. 
نكته ديگر آنكه: سنت خود را در تطهير و وضو گرفتن به هنگام ورود به خانه و آماده شدن براى نماز قبل از خوابيدن ترك كرد كه اين رها كردن سنت جاريه دلالت بر اهميت آن موضوع دارد. 

  1- طريحى، مجمع‏البحرين، ماده شجر. 

سیّد پوریا بازدید : 22 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 در ضمن حديث معراج آمده است كه خداوند فرمود: اى محمد، من، تو و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندان حسين را از نور خودم آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه كردم، هركس آن را پذيرفت در نزد من از مؤمنين به حساب آمد و هركس آن را منكر شد، در نزد من از گمراهان (از ستمگران. خ- ل) محسوب شد، اى محمد! اگر بنده‏اى از بندگان من آن قدر مرا بپرستد و عبادت كند كه از كار افتد و از لاغرى و ناتوانى بسان مشك خشكيده و فرسوده‏اى شود و بعد به هنگام ورود بر من منكر ولايت شما باشد او را نخواهم آمرزيد تا اينكه اقرار به ولايت شما نمايد. 
اى محمد، آيا دوست دارى آنان را ببينى؟ گفتم: آرى، پروردگارا! فرمود: نگاه كن، من به طرف راست عرش نگريستم، و اسم خود را ديدم و اسم على و فاطمه و حسن و حسين و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن را و اسم مهدى را در وسط آن به گونه‏اى ديدم كه گويا ستاره‏اى درخشان است فرمود: اى محمد! اينان حجت‏هاى من بر آفريدگانم مى‏باشند و اين آن كسى است كه از فرزندان تو، به شمشير قيام مى‏كند و از دشمنانم انتقام مى‏گيرد. (1) 

  1- تأويل الايات 1/ 98.

سیّد پوریا بازدید : 19 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 «آدم و حوا در كنار هم نشسته بودند كه جبرئيل به نزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصرى از طلا برد، در آنجا تختى از ياقوت قرمز بود و بالاى آن تخت قبه‏اى بود نورافشان، و در ميان آن قبه چهره‏اى غرقه در نور، كه تاجى بر سر نهاده و دو گوشوار از لؤلؤ در گوشش، و گردن‏بندى از نور بر گردنش آويخته بود. هر دو از نورانيت حيرت‏انگيز آن تمثال در شگفت شدند به حدى كه حضرت آدم زيبائى همسرش حوا را فراموش نمود (زيرا شاهد يك زيبائى بى‏سابقه و حسن بى‏نظيرى بود)، لذا روى به جبرئيل كرد و پرسيد اين صورت كيست؟ جبرئيل گفت: اين فاطمه است، و آن تاجش احمدنما، گردن‏بندش حيدرنما و دو گوشوارش نشانگر حسن و حسين اوست. آنگاه حضرت آدم سر خويش را به سوى قبه نور بلند كرد، و در آنجا اين پنج اسم را با خط نور نوشته ديد: من محمودم و اين محمد است، من اعلى هستم و اين على است، من فاطرم و اين فاطمه است، من محسنم و اين حسن است، و احسان از من است و اين حسين است.

سیّد پوریا بازدید : 29 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

  وقتى اسامى پنج تن مقدس را جبرئيل براى حضرت آدم قرائت كرد، جبرئيل گفت: يا آدم، اين نامها را بخاطر بسپار كه بعدها يقيناً به آنها نيازمند مى‏شوى، و آن اسماء مشكل‏گشاى تو خواهند بود. بعد از آنكه حضرت آدم مرتكب آن ترك اولى شد و در نتيجه بر زمين فرود آمد، بعد از 300 سال اشك ريختن (به ياد آن نامهاى مقدس افتاد) و با آن اسماء مبارك دعائى ترتيب داد و به پيشگاه خداى متعال چنين معروض داشت: 
پروردگارا به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسين، يا محمود، يا اعلى، و يا محسن، يا فاطر از خطاى من درگذر و توبه مرا قبول فرما. در آن هنگام از جانب خداى تعالى خطاب آمد كه يا آدم اگر (در آن حال دعا) درخواست مى‏كردى كه گناهان همه‏ى فرزندانت را بيامرزم هر آينه همه‏ى آنان را مى‏بخشيدم». 

سیّد پوریا بازدید : 28 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند: «إن اللَّه خلق محمداً من طينة من جوهرة تحت العرش، و إنه كان لطينته نضح فجبل طينة أميرالمؤمنين عليه‏السلام من نضح طينة رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، و كان لطينة أميرالمؤمنين عليه‏السلام نضح فجبل طينتنا من فضل طينة أميرالمؤمنين عليه‏السلام، و كانت لطينتنا نضح فجبل طينة شيعتنا من نضح طينتنا، فقلوبهم تحن إلينا، و قلوبنا تعطف عليهم تعطف الوالد على الولد و نحن خير لهم و هم خير لنا، و رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لنا خير و نحن له خير». (بصائر الدرجات ص 14، بحارالانوار 25/ 8). 
يعنى: «خداوند محمد را از طينت و سرشتى كه از گوهرى در زير عرش بود خلق فرمود، و طينت محمد را تراوشى بود كه خداوند طينت اميرالمؤمنين را از همان تراوش طينت رسول خدا خلق نمود. و طينت اميرالمؤمنين را از نيز تراوشى بود كه خداوند طينت ما را از باقيمانده‏ى طينت اميرالمؤمنين خلق كرد، و براى طينت ما نيز تراوشى بوده كه خداوند شيعيان ما را از همان تراوش طينت ما خلق فرموده است. دلهاى شيعيان ما مشتاق ما هستند و دلهاى ما نيز- بمانند مهربانى و شفقت پدر به فرزند- به آنان توجه دارد. ما براى شيعيانمان بهترين‏ها هستيم و شيعيان ما براى ما بهترين‏ها هستند، رسول خدا نيز براى ما بهترين است و ما هم براى او بهترين‏ها هستيم». 

سیّد پوریا بازدید : 26 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

 ابن‏مسعود نقل مى‏كند كه، ديدم على بن ابى‏طالب عليه‏السلام را كه مشغول نماز است و در ركوع و سجودش مى‏گويد: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم عبدك، اغفر للخاطئين من شيعتى» 
پروردگارا، به حق بنده‏ى مقربت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خطاكاران از شيعيان مرا ببخش. 
از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شدم. ايشان را در حال نماز يافتم. ديدم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در نماز خود مى‏گويد: 
«اللهم بحق على عليه‏السلام عبدك اغفر للخاطئين من امتى» 
خداوندا، خطاكاران از امت مرا، بحق على عليه‏السلام بنده‏ى مقربت ببخش. 
از آنچه ديده بودم، در من وحشت و ترديد بزرگى ايجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به پايان رسيد، خطاب به من فرمودند: 
اى پسر مسعود، آيا كافر شدى بعد از آنكه ايمان آورده بودى؟ 
عرض كردم، ابداً چنين نيست يا رسول‏اللَّه، بلكه ديدم على عليه‏السلام را كه خداوند را به حق شما طلب مى‏كرد و شما را ديدم كه خدا را به حق على عليه‏السلام مى‏خوانديد. پس ترديد كردم كه كداميك از شما نزد خداى عزوجل برتريد. 
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود، بنشين. 
پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نشستم. 
آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علياً من نور قدرته قبل ان يخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبيح و لاتقديس.» خداوند من و على عليه‏السلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق كرد: هزار سال قبل از آنكه ساير خلائق را بيافريند. زمانى كه هيچ تسبيح و تقديسى وجود نداشت. 
«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضين و انا و اللَّه اجل من السماوات و الارضين.» پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و زمين را آفريد به خداى تبارك و تعالى قسم كه من از آسمانها و زمين برترم. 
«وفتق نور على بن ابى‏طالب عليه‏السلام فخلق منه العرش و الكرسى و على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و اللَّه افضل من العرش و الكرسى» و چون نور على عليه‏السلام را منتشر ساخت عرش و كرسى از نور او خلق گرديد؛ به پروردگار قسم كه على عليه‏السلام از عرش و كرسى افضل است. 
«و فتق نور الحسن عليه‏السلام فخلق منه اللوح و القلم و الحسن عليه‏السلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن عليه‏السلام را باز كرد و لوح و قلم از نور حسن عليه‏السلام به وجود آمد و به خدا قسم كه حسن عليه‏السلام از لوح و قلم نيز برتر است. 
«وفتق نور الحسين عليه‏السلام فخلق منه الجنان و الحور العين و الحسين عليه‏السلام و اللَّه افضل من الحور العين.» و چون هستى را از نور حسين عليه‏السلام معطر كرد، بهشت و حوريان زيباروى از نور او پديدار گشتند؛ واللَّه حسين از حورالعين برتر است. 
«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشكت الملائكه الى اللَّه تعالى ان يكشف عنهم تلك الظلمه فتكلم اللَّه جل جلاله كلمه فخلق منها روحا ثم تكلم بكلمه فخلق من تلك الكلمه نورا فاضاف النور الى تلك الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء عليهاالسلام و لذلك سميت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.» سپس همه‏ى هستى از شرق تا به غرب تاريك ماند. ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت كردند و خواستند كه پروردگار تاريكى را از ايشان برطرف كند. پروردگار در اجابت خواسته‏ى آنان كلمه‏اى فرمود، از آن كلمه روحى خلق گرديد، سپس كلمه‏اى ديگر فرمود و از آن كلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين مكان عرش قرار داد. همه‏ى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آميخته به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست، جز فاطمه زهرا عليهاالسلام و به همين دليل او را زهرا عليهاالسلام ناميدند زيرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامه‏ى اين روايت زيبا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏فرمايند: 
«يابن مسعود اذا كان يوم القيامه يقول اللَّه جل جلاله لى و لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلك قوله تعالى (القيا فى جهنم كل كفار عنيد) فالكافر من جحد نبوتى و العنيد من جحد بولايه على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و عترته و الجنه لشيعته و لمحبيه.» اى پسر مسعود، چون روز قيامت فرارسد، پروردگار به من و على عليه‏السلام مى‏فرمايد: هركس را كه مى‏خواهيد به بهشت داخل كنيد و به جهنم بفرستيد هركس را كه مى‏خواهيد. و اين قول پروردگار در قرآن مجيد است كه (القيا فى جهنم كل كفار عنيد) (1) 
هر كافر متكبر لجوج را به جهنم افكنيد پس كافر كسى است كه از نبوت من سرپيچى كند و عنيد كسى است كه از ولايت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و عترتش و محبت كردن به شيعيان و دوستانش سر باززند. (2) 
و در روايت ديگرى است كه: 
خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفريد، و آسمان و زمين را از نور پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و عرش و كرسى را از نور على عليه‏السلام و لوح و قلم را از نور حسن عليه‏السلام و حورالعين را از نور حسين عليه‏السلام آفريد. مشرق و مغرب عالم در ظلمت و تاريكى بود. فرشتگان از اين ظلمت به خدا شكايت كردند و خدا را به اين انوار قسم دادند كه ظلمت را بردارد. 
اين بود كه خداوند روح و نور فاطمه عليهاالسلام را آفريد، و مشرق و مغرب آفرينش روشن شد. 

  1- سوره‏ى مباركه‏ى ق، آيه‏ى 24. 
2- بحارالانوار، ج 40، ص 43. 

تعداد صفحات : 22

درباره ما
انتقام روی سیلی خورده ات را میگیرم ، مادر !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • حرمین
    روز شمار فاطمیه
    اوقات شرعی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 215
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 71
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 102
  • بازدید ماه : 149
  • بازدید سال : 604
  • بازدید کلی : 8,286
  • کدهای اختصاصی
    گوشی شما شیطانی یا الهی ؟!
    استخاره

    استخاره با قرآن کریم
    

    گالری ستون دین !
    تاریخ